هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

چند سخن حکیمانه( قسمت ششم )

همیشه ساده بیاندیشید.

در مشاجرات عادل و بخشنده باشید.

در حکومت سعی در فرمانروایی و تسلط نداشته باشید.

در کار، آن چیزی را انجام دهید، که از آن لذت می برید.

در زندگی خانوادگی همیشه در دسترس و حاضر باشید.


توضیح:

مطالب واضح است، فقط در باره سادگی و ساده اندیشی باید بگویم: سادگی نفس و سادگی اندیشه در حقیقت یافتن گوهر فطرت انسان است، و رمز تولد دوباره. که طبق فرمایش  حضرت عیسی (ع): « به ملکوت آسمانها نخواهد رسید، مگر کسی که دوباره متولد شود ».

قرآن به این گوهر در سوره شمس اشاره زیبایی دارد:


و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها

سو گند به نفس و آن کس که آن را متعادل آفرید، سپس زشتی و زیبایی حیاتش را به او الهام کرد. رستگار شد، آن کس که آن را پاک داشت، و بدبخت شد آن کس که آن را آلود.


اشاره به نفس متعادل در این آیه اشاره به فطرت اولیه انسان است، که قابلیت ادراک درستی و نادرستی را دارد. ولی انسان این نفس را آلوده می کند، و آن را از تعادل خارج کرده، و این قابلیت را از آن می گیرد؛ لذا دچار سرگشتگی و پریشانی و بد عاقبتی می شود.

سادگی و ساده اندیشی اشاره ایست به بازگشت انسان به فطرت اصیل و اولیه انسانیش، که  به سرگشتگیهای انسان خاتمه داده، و او را به ملکوت آسمانها و الهام نیکیها و پرهیز از بدیها فرامی خواند. یا به تعبیر بسیار زیبای حضرت عیسی (ع) به انسان تولد دوباره می بخشد.

چند سخن حکیمانه ( قسمت پنجم )

فرزانه همیشه در آخر می ایستد؛ به همین دلیل از همه جلوتر است.


به هیچ چیز وابستگی ندارد؛ به همین دلیل با همه چیز یگانه است.


چون از خودش رها شده است؛ به تمامی راضی و خوشنود است.


خوب همانند آب است. بدون تلاش همه چیز را سیراب می کند؛ و جمع شدن در پستی را هرگز حقارت نمی شمارد؛


بنابراین با هنجار هستی هماهنگ است.


توضیح:

این که فرزانه از همه جلوتر است، با وجود آن که در آخر ایستاده، از نظر اجتماعی یا اقتصاد یا چیزی از این قبیل نیست؛ بلکه منظور سبقت فرزانه در بهره و مطلوبیتی است که از هستی می برد. لذا فرزانه احتیاجی ندارد که سینه سپر کند، و خود را چون اراذل پیش بیاندازد. آرام، با وقار در آخر می ایستد، ولی بجا، مطمئن و درست، وظیفه اش را هر قدر کوچک انجام می دهد، و بدون هیچ توقعی کنار می رود.


فرزانه به هیچ چیز حتی به خودش تعلق ندارد؛ از هر بندی آزاد و رهاست، پس متعلق به همه است، چرا که به روح یا هنجار هستی پیوسته است. حضرت علی(ع) در مناجات شعبانیه می فرماید:


الهی هب لی کمال الانقطاع إلیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل إلی معدن العظمة حتی تصیر اروحنا معلقة بعز قدسک

خدایا کمال بریدن به سوی خودت را به من عنایت فرما و چشمهای قلبهای ما را به نور نگاه به سوی خودت نورانی کن، تا آن که چشمهای قلبهای ما حجابهای نور را نیز بدرند، و به سرچشمه عظمت متصل شوند. [ و در این مسیر تا آنجا پیش روند ] که روحهای ما در تحت مقام پاک و دست نیافتنی تو واله و حیران شوند.


فرزانه چون به چنین بهره ای از هستی رسیده، فارغ از هر چیز اضافی و توقعی خشنود و راضی است.

و چون آب حیات بخش سیراب کننده، زندگی دهنده، در اختیار همگان بوده، و متواضع و پاک است؛ و بدون آن که نیازمند کوشش و اعمال فشاری به خود و دیگران باشد، با جوشش و فیضان خویش همه را سیراب، و از زندگی بهره مند می کند؛ و در این راه هیچ بالا و پایینی نمی شناسد، بلکه آنها که نیازمند تر و افتاده تر هستند، از زلال معرفت او بهره مند ترند. به همین دلیل فرزانه رو به سوی افتاده گان دارد، و گودالها ، حفره ها و فضاهای خالی وجودشان را پر می کند، و هرگز احساس حقارت نمی کند.


چند سخن حکیمانه ( قسمت چهارم )

  • هر کس به آنچه که می داند عمل کند، خدا آنچه را که نمی داند، به او می آموزد.  
  • وقتی که تصمیم به انجام کار درستی می گیرید، در انجام آن کار بر هوای نفس خود سبقت بگیرید. 

به یاد مولوی که روزی می خواستم چون او باشم

در غـــــــــم ما روزها بی گـاه شـد        روزها با ســـــوزها هــمراه شـــــــد 

 

روزها گر رفت گو رو باک نیست         تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست 

 

شاد باش ای عشق خوش سودای ما        ای طبیـــــــب جمله علتـــــــــهای مـا 

 

ای دوای نخــــــوت و نامـــوس ما         ای تو افـــــــلاطون و جالیــــنوس ما

چند سخن حکیمانه ( بخش سوم )

اگر مردان بزرگ را بیش از اندازه ارزشمند شمارید، مردم عادی کوچک شمرده می شوند. 

اگر دارایی خود را بیش از اندازه عزیز دارید، دزدی میان مردم رواج پیدا می کند. 

فرزانه با آرام کردن ذهن مردم، از فکرهای بیهوده آنها را رهبری می کند. 

با تضعیف جاه طلبی ها و تحکیم اراده شان درون آنها را غنی می سازد. 

او به آنها کمک می کند، تا از دانسته ها و آرزوهای خود خالی شوند.  

در کسانی که تصور می کنند می دانند، سردرگمی به وجود می آورد.