هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

یک مدل مدیریت فرهنگی بر مبنای اسلام

   در ادامه بحث پیشین مدل دیگری از مدیریت فرهنگی نیز قابل پیشنهاد است، و آن مدیریت فرهنگی آزاد است. که البته مستلزم به رسمیت شناختن چند فرهنگی و چند صدایی در یک جامعه است. مبنای این نظریه توجه به محتوای آیه شریفة:

v                                    فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه

 از این آیه این گونه برداشت می شود که بندگانی از سوی خدا بشارت بر هدایت و رستگاری می یابند که ظرفیت شنیدن حرفها و برداشتهای مختلف از حقیقت را داشته باشند و در نهایت از میان سخنهای گوناگون آن سخنی که بهترین است انتخاب کنند. اگر این برداشت از آیه را بپذیریم حکومت اسلامی باید در جامعه امکان چند صدایی را فراهم کند، و به افراد آن جامعه این امکان را ببخشد که از میان صداهای گوناگون صدای درست را تشخیص داده و آن را مبنای زیست فردی و اجتماعی خود قرار دهند. وظیفه یک حکومت فرهنگ مدار این است که با دقت به رصد فضای فرهنگی کشور اقدام نموده و بکوشد تا تعادل فرهنگی جامعه را حفظ نماید. یعنی فارغ از هر گونه گرایش سیاسی به رصد فضای فرهنگی کشور اقدام نموده و اجازه ندهد گرایش فرهنگی خاصی با بهره گیری از منابع مشکوک به تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی خود بپردازد، بلکه شرایطی فراهم کند که تنها عامل تفوق فرهنگی ـ اجتماعی یک عقیده و نظر بر سایر عقاید اقبال مردم باشد و بس.

 

نظرگاهی در خصوص مدیریت معنوی در جامعه اسلامی

 

   از آنجا که هدف اصلی یک نظام دینی جلب سعادت بشر با حفظ اصالت معنوی است، به این منظور باید به تفاوت ظرفیتهای انسانی در مواجه با امر قدسی همان گونه که در سیرة معصومین ( علیهم السلام ) مشاهده می شود توجه نموده، و حساب نخبگان این وادی را از اکثریت جامعه جدا کرد و برنامه های خود را در دو سطح نخبگان و اکثریت جامعه تنظیم نمود. از آنجا که نخبگان غالبا در هر شرایطی راهی برای تعقیب خواسته های خود می یابند، از بحث پیرامون آنها خود داری می کرده، و بحث را متوجه اکثریت جامعه می کنیم.

   در مواجه معنوی با اکثریت جامعه نخست باید آنها را همان گونه که هستند پذیرفت، و به نیازها و احتیاجات فرهنگی و اجتماعی آنها احترام گذاشت و شرایط را به گونه ای فراهم کرد،که در یک محیط سالم به این نیازها پاسخ داده شود و حقوقشان محترم شناخته شود. چنین ساختاری اساسش بر کرامت انسانی و مبتنی بر آیه قرآن است.

v                       لقد کرمنا بنی آدم....

   این آیه به کرامت انسان اشاره دارد، اما اینکه معیار کرامت انسان از منظر قرآن چیست؟ از آیه دیگری فهمیده می شود:

v                       إنّ اکرمکم عند الله اتقیکم

   بر این اساس معیار کرامت انسان تقواست، و هر چه انسان با تقوا تر باشد، کریمتر است. اما تقوا از منظر قران گوهری است که در فطرت انسان به ودیعه نهاده شده است، و انسان فطرتا متقی است و متوجه خدا بوده و رعایت حریم و حدود او را می کند:

v                       و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها

   بنابراین از منظر قرآن انسان متقی است مگر آن که خلافش ثابت شود، و به همین علت کریم است، بنابراین هر جامعه مبتنی بر مفتضیات خود باید تعریفی از تقوا و حدود آن بکند و بر این مبنا اهالی جامعه خود را کریم بداند و به آنها احترام بگذارد، مگر آن که خلاف این مطلب اثبات شود.

  یک جامعه رو به تکامل انسانی به این مقدار نباید بسنده کند، بلکه باید شرایطی فراهم کند که اهالی آن جامعه بدانند که این مقدار حدّ انسانیت و شأن خلیفة الهی نیست بلکه شایسته این مسیر خداجویی مداوم است. این نحو مدیریت جامعه به اهالی آن این امکان را می بخشد که مختارانه از حد متوسط انسان گذر کرده و به افقهای تازه بیندیشند. و این وجه مایز جامعه اسلامی از یک جامعه مدرن است.

  به عبارت دیگر وظیفه حکومت اسلامی به حکم حفظ کرامت انسانها نخست تثبیت وضعیت موجود است، و روشن است که تثبیت وضعیت موجود یک جامعه فارغ از مقتضیات فرهنگی ـ اجتماعی آن جامعه میسر نخواهد بود و جامعه ای که زیرساختهای فرهنگی ـ دینی قوی دارد، قطعا تثبیت وضعیت موجودش مبتنی بر تثبیت این زیرساختها و سپس اندیشیدن به ارتقاء سطح متوسط جامعه به سمت تعالی و کمال انسانی از طریق رفع کاستیهای فرهنگی و اجتماعی و جایگزین کردن آن با هنجارهای صحیح و خدا پسندانه است.

ایراد نظامهای ایدئولوژیک مبتنی بر قرائت خاص

   در بحث گذشته به ایراد نظرگاه تجربی به انسان پرداختیم از آن سو نظام های مبتنی بر قرائتی افراطی و غالبا ایدئولوژیک از تعالیم کهن و الهی مبنای کار خود را تماما بر چنین مقولات متافیزیکی استوار می دانند. مثلا قرائتی خاص از ایمان و تقوا آستانه ای مهم و ملاکی اصلی در ارزش گذاری افراد شناخته می شود،  و افردا فاقد چنین ایمان و تقوایی فاقد احترام انسانی شناخته می شوند. لذا در چنین بینشهایی انسان متوسط که محور نظرگاه های تجربی است فاقد ارزش واقعی تلقی می شود.

   هر دو دیدگاه مشکلات عمده و جزئی دارند، که به مشکل عمده نگاه به انسان از نظرگاه تجربی اشاره شد، اما مشکل عمده نظرگاه های افراطی و ایدئولوژیک عبارتست از بی توجهی آنها به نیازهای واقعی بخش عمده جامعه با شعار توسعه معنویت و تعالی انسان بدون توجه به واقعیتهای حیات انسان، و اجبار مردم به اطاعت از هنجارهایی که توسط قرائتی خاص توصیه می شود.