هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

پیام های سه گانه انتخاباتی آقای احمدی نژاد

فضای کشور به شدت انتخاباتی شده است و در این فضا هر یک از گروه های سیاسی کشور به نحوی پیامهایی برای جلب مشارکت سیاسی به داخل و خارج از کشور می فرستند. اما از این بین پیامهای آقای احمدی نژاد که خود و جناح سیاسیش را در آستانه حذف از گردونه رقابتهای سیاسی کشور می بیند بسیار هوشمندانه، شجاعانه و قابل توجه است. پیام نخست ایشان به مردم ایران است که بر خلاف ادبیات رایج سیاسی کشور که می کوشد بگوید، تحریمها بی اثر هستند، رسما تحریمها را مؤثرترین عامل آشفتگی اقتصادی و اجتماعی کشور معرفی کرده است. از سوی دیگر در سخنرانی 22 بهمن 91، هم به مردم ییام داد که من حاضرم از طریق مذاکره با آمریکا به شرط حذف تحریمها مشکلات شما را حل کنم و هم به آمریکا پیام داد که بر خلاف سیاست غالب در کشور به شخصه آماده مذاکره است.  

   پیام دیگر به کسانی است که در صدد حمایت از ایشان هستند. این پیام را با حمایت همه جانبه اش از سعید مرتضوی ارسال کرده است. احمدی نژاد با حمایت شجاعانه از شخصی نظیر مرتضوی با آن سابقه مشخص به تمامی کسانی که از او حمایت کنند نشان می دهد که تا آخرین مرحله از حامیانش ـ هر کس که باشد ـ پشتیبانی می کند و در این راه از هیچ کوششی دریغ ندارد. این سلوک ایشان را مقایسه کنید با سلوک کسانی نظیر آقای هاشمی رفسنجانی در حمایتش از علامحسین کرباسچی که قرار بود رئیس جمهور آینده ایران باشد. 

هزار فامیل

در آستانه سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب هستیم، ضمن تبریک این ایام به همه باورمندان به انقلاب، در این توشتار در صدد بررسی یکی از آسیبهایی هستیم که پس از پیروزی انقلاب و شکل گیری نظام دچار آن شدیم و این آسیب سبب شد که جامعه دچار رقابت مضر و غیر سازنده در عرصه اقتصادی بشود که آسیبهای اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای کشور به همراه داشت.  

   همانطور که می دانید کشور ایران به کشور هزار فامیل معروف بود، و این کنایه از حضور هزار فامیل در عرصه اجتماعی ایران بود که منابع و منافع اصلی کشور به جیب ایشان سرازیر می شد و قرار بود که با انقلاب این منافع به نفع مردم مستضعف ایران مورد بهره برداری قرار گیرد. شکل گیری بنیادهایی نظیر بنیاد مستضعفان برای رسیدن به همین هدف طلایی بود. حضور این اشخاص متمول در جامعه ایران مرز بندی مشخصی در جامعه به وجود آورده بود و این باور را در ذهن توده مردم ایجاد کرده بود که هرگز نمی توانند به رده و رتبه افراد مشخصی در جامعه نائل شوند(هزار فامیل). این وضعیت در عین بی عدالتی ذهنیت جامعه را به یک آرامش می رساند و مردم را از تقلا کردن ها و دست و پا زدنهای بی مورد نجات می داد.  

   پس از انقلاب اکثر این هزار فامیل اموال بسیاری را در کشور برجا گذاشتند و فرار کردند. این اموال توسط نهادهای مربوط خصوصا بنیاد مستضعفان مصادره شد، اما متأسفانه در واگذاری آنها به مردم دقت لازم مبذول نگردید و کسانی توانستند با استفاده از روابط مرسوم در کشور به این اموال دسترسی پیدا کنند و یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این جمعیت تازه به دوران رسیده دیگر منسوبان به هزار فامیل سابق نبودند بلکه افراد کاملا عادی جامعه بودند. ثروتمند شدن سریع این افراد علاوه بر این که نسل جدیدی از ثروتمندان را به جامعه ارائه کرد، که خود آسیبهای اجتماعی نوکیسگی را به همراه داشت این ذهنیت را در تمامی اقشار اجتماعی ایجاد کرد که ظاهرا در شرایط موجود این امکان فراهم است که به سرعت ثروتمند شد، لذا رقابت شدیدی در جامعه برای کسب قدرت و ثروت شروع شد، و این رقابت علاوه بر خدشه دار کردن چهره اجتماعی و بروز آسیبهای متعدد، به دلیل محدودیت منابع سبب بروز مافیا در تجارتهای گوناگون شد که این خود عوارض گوناگون خود را داشت. 

مدیر خوب یا مدیر بد مسئله این است....

یکی از سؤالاتی که همیشه ذهن مرا به خود مشغول می کرد این است که به هر حال هر جامعه ای به لحاظ ساختار فرهنگی نقاط و قوت و ضعفی دارد که حاکمان جامعه را مجبور می کند برای اداره آن به آنها توجه داشته باشند و هیچ نظام مدیریتی نمی تواند فارغ از اقتضائات مجموعه ای که به آن حکومت می کند به موفقیت چشم گیری برسد. اما یک مدیریت هوشمند می کوشد که ضمن توجه به اقتضائات محیطی همواره جامعه را به پیش ببرد و تنها در بند اقتضائات فرهنگی و سنتی جامعه خود اسیر نشود. نمونه روشن این هوشمندی را می توان در مدیریت رسول گرامی اسلام بر شبه جزیره عربسان مشاهده کرد. ایشان ضمن ارج نهادن به سنتهای درست عربی و تثبیت آنها در جامعه کوشش بی دریغی را در حذف سنتهای غلط و جایگزین کردن آنها با سنتهای درست به کار بردند و توانستند از یک ملت بی تمدن و عقب مانده ملتی بزرگ با فرهنگی غنی بسازند. نمونه امروزین آن را می توان در شبه جزیره کره مشاهده کرد. این شبه جزیره به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده است که هر یک تحت قیمومیت بلوک های شرق و غرب در دوران جنگ سرد قرار گرفتند. مدیریت هوشمندانه کره جنوبی توانست تنگناهای موجود را پشت سربگذارد و تبدیل به یک قدرت اقتصادی و تکنولوژیگی در سطح آسیا و جهان شود و بر عکس کره شمالی با اتکا با باورهای ایدئولوژیکی تو خالی و تحت مدیریت کمونیستی و در ذیل حمایتهای روسیه و چین به چنین روزگار اسف باری رسیده است. با توجه به این که از یک ملت واحد صحبت می کنیم آیا عامل این همه اختلاف در وضعیت دو کره، چیزی جز اختلاف در مدیریت دو بخش از یک جامعه است؟ اگر پاسخ مثبت است، باید گفت: تنها اقتضائات فرهنگی یک ملت نیست که تعیین کننده سرنوشت آنهاست، چنانچه حاکمان یک جامعه انسانهای خردمندی باشند، می توانند سرنوشت یک ملت را به نحو چشم گیری تغییر دهند. نمونه دیگری که مثال زدنی است، کشور ایلات متحده است. سابقه تاریخی این ملت به حدود سیصد سال پیش باز می گردد، کشوری که با پذیرش مهاجرانی از سراسر دنیا به خودش سر و شکل داد. افرادی که غالبا در موطن خود امیدی به برآورده شدن آرزوهاشان نداشتند با مشقت زیاد ترک خانه و کاشانه کردند و راهی قاره جدید شدند، اما حضور یک مدیریت خردمند در ظرف یک مدت کوتاه این کشور چند فرهنگی و چند ملیتی را تبدیل به بزرگترین و قدرتمندترین کشور دنیا کرد و این کار کوچکی نیست. پس هوشیار باشیم و مسئولیت کارهایمان را بپذیریم.

ببخشید که تعطیل بودم

 مدتی گذاشتن مطلب روی این وبلاگ به تأخیر افتاد تا این که امروز پیامی از سوی یکی از مخاطبهای همیشگی وبلاگ دریافت کردم که جویای علت تأخیر شده بود، پاسخی که به ایشان دادم را به عنوان شروع مجدد کار برای شما هم گذاشتم.


اولیه ترین ویژگی یک رسانه مثل وبلاگ اینه که اگه یک وقت دیگر ارائه نشد، مخاطبها سر و صداشون در بیاد. تارنمای مورد نظر حتی در این حد هم نتوانسته مؤثر باشد. پس تعطیل بشه یا به کارش ادامه بده فرقی نمی کنه. البته از نظر رسانه ای. هر وقت که متوقف می شود فقط تو هستی که جویای ادامه کار می شی. این نشون می ده که لااقل یک نفر براش مهمه، که همین هم غنیمته. پس بهت قول می دم که دوباره شروع کنم.
   دیگر این که سرم شلوغ شده و گرفتاریهای مهمتر مرا از پرداختن به این وبلاگ کم اهمیت باز می داره به هر حال به خاطر تو هم که شده دوباره شروع می کنم. اگه پیشنهادی برای بهبود کار داری برام بنویس یا خودت هم بیا در کار مشارکت کن شاید کار بهتر بشه البته می دونم که تو هم بسیار گرفتاری.