هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و هشتم(هرج و مرج های پس از رضا شاه)

     سقوط رضاشاه مجدد مصادف شد با شروع کشمکش های اجتماعی و داخلی. نیروهای اجتماعی ایران که در زیر سیطره قدرت حکومت مرکزی جرأت فعالیت را نداشتند با برچیده شدن بساط سلطنت رضا شاه جان تازه گرفتند اما طبق معمول این وضعیت جدید سبب بهروزی کشور نشد بلکه زمینه کشمکش های داخلی را مجدد فراهم کرد.

     کنسول انگلستان در اصفهان در 26 فروردین 1324 می نویسد: « دونفر ایرانی برای مدت طولانی نمی توانند با یکدیگر کار کنند، حتی اگر این مشارکت برای کسب ثروت باشد. در ایران هر کس خود را رهبر می داند راه خود را می رود و اهداف خود را دنبال می کند و بدون پشیمانی دیگران زیر پا له می کند».

     با خروج رضاشاه از قدرت تمام کسانی که تحت نظارت پلیس قرار داشتند به صحنه بازگشتند. رهبران سیاسی، مذهبی، سران ایلات و... روشنفکران جوان نیز روزنامه نوشتند و حزب تشکیل داندند. از زمان خروج رضا شاه از ایران تا حدود سال 1332 که محمدرضا شاه مجدد با تکیه بر قدرت نظامیش بر حکومت ایران کاملا مسلط شد قدرت در کشور بین پنج قطب: دربار، نظامیان، مردم، مجلس و کابینه، سفارتخانه های دول خارجی تقسیم می شد. هر یک از این اقطاب ایده خود را در اداره کشور داشتند و هیچ امکان سازشی با هم نداشتند. در طول 16 سال به طور متوسط هر هشت ماه یک نخست وزیر و هر پنج ماه یک کابینه تغییر کرد.

      با وجود عدم حضور قدرت مقتدر مرکزی در رأس کار هرگز برای طبقات متوسط و پایین اجتماع این فرصت پیش نیامد که خود را به لایه های بالای سیاسی نفوذ دهند و ترکیب قدرت همواره همان بود که در دوران رضاشاه بر قدرت مسلط بودند.

    اوضاع این ایام تحلیل گران وضعیت اجتماعی را بر این باور قرار داد که منش ایرانی به واسطه نا امنی فردی، بی اعتمادی، حسادت، بدگمانی، تفرقه جویی اجباری و... مخدوش گشته است. تک روهایی بدون صداقت انظباط و... که حاضر نیستند خط و مشی واحدی را پیش گیرند. یک پژوهشگر اجتماعی در آمریکا گفته است که تفرقه جویی بین ایرانیان ریشه در بی اعتمادی دارد. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و هفتم(خلع رضا شاه)

در عرض چهار روز پس از اشغال، فروغی توسط رضاشاه به نخست وزیری منصوب شد تا با متفقین مذاکره کند. دو هفته بعد نمایندگان مجلس شاه را به سبب اعمال غیر قانونی، سوء استفاده از مقام، کشتن افراد بی گناه و ثروت اندوزی از سلطنت خلع کردند و شاه با امید به حفظ سلطنت خاندانش به نفع ولی عهد از سلطنت کناره گرفت و کشور را ترک کرد.

     سفیر انگلستان گزارش داد که اشغال کشور نه تنها سبب رنجش مردم ایران از اشغالگران نشده است بلکه به دلیل ایجاد امید بهبود در وضعیت کشور با سرنگونی رضاشاه سبب تقویت پیوند دوستی بین مردم و اشغالگران شده است. سفیر آمریکا نیز همین مطلب را گزارش داده است. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و ششم(سقوط حکومت رضا شاه)

    از دست رفتن پشتوانه اجتماعی حکومت رضا شاه، مقارن با جنگ جهانی دوم بود و جنگ بین روسیه و آلمان در خاک روسیه بالا گرفته بود. متفقین از یک سو نگران آن بودند که نفوذ عناصر آلمانی در بین نظامیان ایران سبب شود که کودتایی نظامی به نفع آلمان توسط نظامیان انجام پذیرد و آلمان بتواند از طریق ایران جبهه خود را علیه روسیه تقویت کند. از سوی دیگر متفقین در صدد بودند که از طریق ایران که در جنگ جهانی دوم اعلام بی طرفی کرده بود به روسیه تجهیزات لازم برای مقابله با آلمان برسانند. این مطلب در گزارشی که کنسول انگلستان در اردیبهشت 1320 به وزارت خارجه انگلیس اعلام کرده بود منعکس شده است لذا متفقین پیش دستی کردند و در شهریور 1320 به ناگهان از شمال و جنوب ایران را تسخیر کردند. در ابتدا نیروی هوایی متفقین استحکامات ارتش را بمباران کردند و سپس پیاده نظام انگلستان از جنوب و روسیه از شمال به خاک ایران یورش بردند. ارتش ظاهرا قدرتمند رضاشاه خیلی زودتر از آن که حتی فرمانده سپاه متفقین انتظار داشت تسلیم شد. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و پنجم(یکسان سازی ملی رضا شاهی)

     کوشش رضاشاه برای یکسان سازی ملی نیز سبب رنجش های بیشتر بین اقلیتهای دینی، قومی و زبانی در کشور شد. حتی در پاره ای موارد سران اقلیتها اعدام و یا ترور شدند. از آن جمله ارباب کیخسرو رئیس زرتشتیان کشور که صادقانه از رضاشاه در تمامی این سالها حمایت کرده بود تنها به دلیل این که پسرش بر خلاف میل او در آلمان علیه حکومت رضا شاه سخنرانی انتقاد آمیز کرده بود، توسط نیروهای شهربانی ترور شد. مدارس بهائیان و ارامنه تعطیل شد و نشریات داخلی مقالاتی را برای تحریک اقلیتها خصوصا اقلیتهای دینی در برابر هم آغاز کردند. نظر کنسول انگلستان این است که این اقدامات با این هدف انجام می شود که رضاشاه که از حمایت سایر اقشار از خود ناامید شده است در صدد است حمایت بخش متوسط سنتی و روحانیون را برای خود جلب کند.این رویه حکومت بیشترین نارضایتی را در بین آذری ها برانگیخت. آذری ها که شهری تر از سایر اقلیتهای قومی در ایران هستند وقتی مشاهده کردند که روزنامه ها و چاپخانه های فارسی جای مشابه ترکی را می گیرد رنجش بسیاری یافتند. دولت برای مقابله با مخالفتها در سراسر کشور بیش از پیش به خشونت متوسل شد تا آنجا که در سال 1320 علاوه بر ایرانیان بسیاری از اروپاییان نیز بر این نظر بودند که رویه موجود به دلیل بروز نارضایتی عمومی از حکومت به زودی سبب می گردد که به نحوی از انحاء حکومت سرنگون شود. بیشترین احتمال برای سرنگونی حکومت از جانب نظامیانی می رفت که از نفوذ نظامی و اجتماعی بالایی برخوردار بودند.

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و چهارم(طبقه کارگر در زمان رضا شاه)

حکومت رضا شاه شاهد ظهور طبقه کارگر صنعتی ناراضی نیز بود. شرایط بد کار در کنار از بین رفتن اخلاق کاری که در گذشته توسط کارفرمایان رعایت می شد و نبود نظام تأمین اجتماعی سبب نارضایتی عمده نزد کارگران شد. کنسول انگلیس گزارش می دهد که رضا شاه نظام کار و کارگری گذشته ایران را که در آن اخلاق و انسانیت نسبی بر روابط ارباب و رعیتی حاکم بود را بر انداخت ولی هیچ نظام جدیدی را نیز نتوانست جانشین آن کند. شرایط کارگری به گونه ای بود که به گفته یک سیاح اروپایی به برده داری بیشتر شباهت داشت.

    این وضعیت باعث بروز نارضایتی هایی غالبا به صورت مخفی و زیر زمین در بین کارگران شد که این تشکل های زیر زمینی در پاره ای موارد شورش ها و تظاهراتی را نیز سبب می شد که کمتر توفیق می یافت و اغلب با سرکوب و دستگیری عوامل اصلی به پایان می رسید.