هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

چند سخن حکیمانه( قسمت سی و یکم ): جا برای همه هست، پس فشار ندهید

جمله زیبایی از چارلی چاپلین هست که می گوید: « در دنیا به اندازه کافی برای همه جا هست سعی کنید جای خودتان را پیدا کنید نه جای دیگران را بگیرید ».آری دوستان به کار بستن همین یک جمله قطعا آرامش فردی و اجتماعی زیادی به همراه دارد. اگر انسان فارغ از تمامی جو زدگیها و زیاده خواهی ها و... تنها بکوشد که خودش را بیابد و جای خودش را پیدا کند صلح و آرامش را به خود و تمامی جهان هدیه کرده است. تائو می گوید:

فرزانه به خود ایمان دارد، پس تلاش نمی کند تا خوشنودی دیگران را به دست آورد.

چون از خود خوشنود است نیازی به تأیید دیگران ندارد.

چون خود را یافته است، تمامی دنیا او را می پذیرند و به او احترام می گذارند.

پس بکوشیم با تمامی زحمتی که در این مسیر هست گوهر وجود خویش را بیابیم و آن را شکوفا کنیم، راه دشواری است ولی باور کنید بهترین است.

یک سفر کوتاه

در ایام تعطیلات عید فطر امسال قصد کردیم که مسافرت کوتاهی به همراه خانواده داشته باشیم. به زیارت حرم حضرت معصومه و نیز علامه بزرگوار طباطبایی در شهر قم رفتیم، و از آنجا عازم شهر ساوه شدیم.  

برای رفتن به ساوه مسیر اتوبان را انتخاب کردیم. اتوبان قم ـ ساوه از منطقۀ آزاد تجاری سلفچگان استان قم را ترک کرده و وارد استان مرکزی می شود. تصمیم گرفتیم از این منطقه هم دیدن کنیم. بنابراین با دیدن تابلوی سلفچگان به جهت تابلو پیچیدیم. به یک روستای بی رونق برخوردیم، جالب این که دانشگاه پیام نور در اینجا شعبه دایر کرده بود. باورمان نشد که اینجا «منطقه آزاد تجاری سلفچگان» است، لذا وقتی که به اتوبان برگشتیم تا به سمت ساوه ادامه مسیر دهیم، در همان ابتدای ورود به یک ایستگاه عوارضی رسیدیم، از متصدی عوارضی پرسیدم: « ببخشید، سلفچگان همین روستای مجاور جاده است؟ » متصدی بدون این که به من نگاه کند، جواب مثبت داد. به یک جوک بیشتر شبیه بود، تا منطقه آزاد تجاری. تبدیل قم به استان سبب شده بسیاری از مناطق کوچک آن در تقسیمات کشوری شهر شوند؛ و ظاهرا سلفچگان هم از این موهبت بی نصیب نمانده است.  

پس از طی چند ده کیلومتر به شهر ساوه رسیدیم. این شهر و انارهایش را از کتاب فارسی سال دوّم دبستان می شناختم، و دوست داشتم آن را ببینم. ساوه از شهرهای باستانی ایران است، که محل عبور جاده ابریشم بوده است؛ بنابراین با توجه به جستجوهایی که در اینترنت کرده بودیم، انتظار داشتیم جاذبه های توریستی زیادی در شهر باشد، که لااقل بتواند اقامت کوتاه ما را پربار کند. اما متأسفانه بافت سنتی این شهر مانند بسیاری شهرهای باستانی ایران نظیر کرمان کاملا ویران شده بود، و تنها چهارسوق بازار تاریخی شهر و بنای نیمه ویران مسجد جامع باقی مانده است. به روایتی مسجد جامع ساوه در دوران پیش از اسلام آتشکده بوده، و پس از ورود اسلام تبدیل به مسجد شده است. چندین سبک معماری از مغول، سلجوقی و... در آن قابل مشاهده است، خصوصا خشتهای ساسانی آن که بزرگتر از خشتهای سنوات دیگر است، جلب توجه می نمایند.  

   شهر ساوه پر شده از خیابانهای کج و کوله و ساختمانهای دو یا سه طبقه بد قوراه و زشت. شهری تماما بی هویت، شهری که به امید صنعتی شدن، کاملا کالبدش از روح خالی شده، و فضای ناراحت کننده ای را به بازدید کنندگانش نشان می دهد. 

 اطراف ساوه چندین شهرک صنتعتی ساخته شده، تا این شهر مانند بسیاری از شهرهای نزدیک به استان تهران، تأمین کننده نیازهای تهرانیها باشد. بزرگترین شهرک صنعتی ساوه، کاوه نام دارد. این شهر صنعتی که به روایت خودشان بزرگترین شهرک صنعتی ایران است، در سال 1355 تأسیس شده، و در طول سالیان توسعه یافته است؛ و بهترین هتل ساوه به نام هتل کاوه در آن قرار دارد. این هتل هر چند بسیار گران است، و به نسبت گرانیش سرویس چندان مطلوبی ندارد، اما به دلیل این که در وسط یک باغ انار بنا شده، شب هنگام فضای بسیار مطلوبی دارد. خصوصا این که چای خانه سنتیی دارد، که به سبک حمام وکیل کرمان ساخته شده، و فضای دل انگیزی دارد. 

پس از یک شب اقامت در هتل کاوه، فردا صبح پس از صرف صبحانه عازم  زیارت قبر شموئیل نبی از پیامبران بنی اسرائیل شدیم که در مسیر جاده ساوه تهران بود. این مکان که گویی از ییلاقات شهر ساوه است، از جمعیت پر بود، و مردم قابلمه و دیگ به دست برای صرف نهاربه این مکان آمده بودند. فضای جالبی بود. تک و توکی هم مشغول توپ بازی بودند. جالب این که یک گروه هم مشاهده شد، که در حیاط اطراف حرم مشغول ورق بازی بودند. زیارتی کردیم نمازی خواندیم از غار چشمۀ خشک نزدیک حرم بازدید کردیم و عازم تهران شدیم. در مسیر از چند شهر کوچک عبور کردیم که متأسفانه هیچ کدام رونق و چشم نوازیی نداشتند. تنها مزیت مسیر، جاده های خوبی است که غالبا پس از انقلاب در کشور ایجاد شده است، و إلا از تهران و اصفهان که بگذریم بقیه ایران به نظر من ویرانه ای بیش نیست. و البته شهر یزد هم به دلیل پاسداشت بافت سنتی اش جای تقدیر بسیار دارد.