در انتخابات اخیر اصولگرایان با درک احتمال قوی عدم توفیقشان در مقابل نماینده اصلاح طلبها و آقایان هاشمی و خاتمی با هوشمندی از اجماع بر یک کاندیدا خودداری کردند زیرا چنانچه با کاندیدای واحدی به مبارزه انتخاباتی پای می گذاشتند و شکست می خوردند، علاوه بر این که کل جریان اصولگرا شکست خورده جلوه می کرد، رأی رهبر انقلاب نیز مشخص می شد و این شکست به عینه به پای رهبری نیز نوشته می شد و فضاحت بیشتری به بار می آمد. در مقابل اصولگرایان کوشیدند با تعدد نامزدها رأی شرکت کنندگان در انتخابات را تقسیم کنند و به این وسیله از آراء نماینده رقیب بکاهند، و کوشیدند تا انتخابات را به دور دوم بکشانند و در این دوره با توجه به شرکت کمتر مردم در انتخابات و با استفاده از آراء سنتی طرفداران اصولگرایی احتمال پیروزی خود را افزایش دهند. اما محاسبات اشتباه از آب درآمد و حضور باور نکردنی مردم پای صندوقها شکست ایشان را در دور اول رقم زد و دوم خرداد کوچک را رقم زد. البته اصولگرایان با توجه به تسلطی که بر تمام نظام مدیریتی کشور داشتند می توانستند با جابجایی اندکی از آراء و نرساندن آراء آقای روحانی به حد نصاب لازم (51%) انتخابات را به دور بعد بکشانند، ولی بازهم با درایت لازم و با صیانت از آراء مردم از بروز شبه در شمارش آراء نیز خودداری کردند، و به رأی مردم احترام گذاشتند که از این جهت نیز جای تقدیر و تشکر دارد. به علاوه به این وسیله توانستند احتمال بروز تنشهای بعد از انتخابات را به حداقل برسانند. بر همگان مشخص است که بروز این تنشهای احتمالی چه هزینه سنگینی بر نظام اعمال می کرد.
اهمیت بخش خاکستری و زنان و جوانان در پیروزی انتخاباتی
برنده انتخابات کسی است که بتواند بخش خاکستری جامعه را به عرصه بکشاند در این میان نقش حضور زنان و جوانان بسیار چشمگیر است. بررسی انتخابات های اخیر نشان می دهد که این بخش چند رفتار اصلی در قبال انتخابات دارند:
پیروز واقعی انتخابات
هر چند در حال حاضر همه گروه ها خود را برنده دانسته و بهم تبریک می گویند و شادی می کنند خصوصا اصولگریان که حماسه سیاسی مورد نظر رهبر انقلاب را محقق دانسته و به ایشان تبریک می گویند، اما برنده واقعی انتخابات نخست آقای هاشمی و سپس آقای خاتمی و اصلاح طلبها هستند. به هر حال دل بخش مهمی از مردم که سالها در غم و اندوه بودند شاد شد. من نیز به سهم خودم این انتخابات سالم را به همه مردم ایران تبریک می گویم.
خدا قبل از این که چیزی در عالم از عدم به وجود بیاید ذاتا به همه احوال و اوصافش عالِم بود، یعنی عالَم ازلا معلوم علم ذاتی خدای تبارک و تعالی است. اما علم فعلی خدا صفت فعل اوست، که فعل را با اوصافش از مقام فعل انتزاع می کند، نه از مقام ذات. بنابراین این علم حدوث بردار است یعنی قبلا نبود و بعدا پیدا شد(برای اطلاع بیشتر از این موضوع مراجعه کنید به: تفسیر المحیط الأعظم، اثر علامه سید حیدر آملی ج اول از مقدمات و مراحل اخلاق در قرآن، اثر استاد جوادی آملی، صص 302 تا 310).