هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

چند سخن حکیمانه ( قسمت سی و هشتم )

فرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظۀ حال برای او به ارمغان آورده. او می داند که بالآخره خواهد مرد پس به هیچ چیزی دلبستگی ندارد.

توهمی در ذهنش وجود ندارد؛ و مقاومتی در بدنش نیست. او احتیاجی ندارد به آنچه می خواهد انجام دهد، فکر کند، زیرا اعمالش از مرکز وجودش جاری می شوند.

به گذشته نچسبیده و اندوهی برای آن ندارد. و به آینده هم چشم ندارد و آرزویی برای آن ندارد. پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همان طور که مردم عادی پس از روز کاری سخت برای خواب آماده اند.

چند سخن حکیمانه ( قسمت سی و هفتم ): هنجار هستی را تجربه کنید

در جستجوی دانش هر روز چیزی به شما اضافه می شود.

در عمل به هنجار هستی هر روز چیزی از شما کم می شود( از خود پاک می شوید، و از خدا پر می شوید. این همان مفهوم فنا و ایثار در عرفان است ).

و کم کم به جایی می رسید که دیگر احتیاج نیست در انجام کارهایتان زور بزنید. بلکه همه چیز را آن طور که باید باشد، انجام می دهید. نرم، آرام، کامل، بی توقع و تسلیم.

تا جایی که دیگر گویی برای انجام کارها هیچ عملی لازم نیست و همه چیز آن طور که باید انجام می شود، و چیز نا تمامی با قی نمی ماند.

با عمل کردن مطابق هنجار هستی و سپس بی توقع و تسلیم بودن به فرزانگی می رسید.

چند سخن حکیمانه ( قسمت سی و ششم )

وقتی کشوری در هماهنگی با هنجار هستی است، کارخانه های آن ادوات کشاورزی و صنعتی می سازد؛ و به رفاه و پاکی چهرۀ اجتماعش از آسیبهای اجتماعی می نازد.

وقتی کشوری راهی خلاف هنجار هستی می پوید، ابزار و ادوات جنگی تولید و انبار می کند، و به بمبها و موشکهایش می نازد؛  و آنها را افتخار  تلقی می کند.

اشتباهی بالاتر از دشمن تراشی نیست، توهمی بالاتر از توهم توطئه نیست.

حضرت علی ( علیه السلام ) می فرمایند:


هزار دوست کم  و یک دشمن زیاد است.

عذاب الهی آمده؟

نمی دانم تصور شما از عذاب الهی چیست؟

ولی گمان من به این سوی رفته که کشور به جدّ دچار قهر الهی شده است. می گویید چرا؟ خوب من هم برای خودم دلایلی دارم، که به برخی اشاره می کنم:

  1. اکنون بیش از هشت سال و به روایتی ده سال است که کشور دچار خشکسالی است، این وضعیت درمناطق جنوبی کشور بیداد می کند. امسال در تهران فقط یک بار باران آمده و در بعضی مناطق جنوبی حتی یک قطره باران به زمین نرسیده
  2. همه به نوعی در اضطراب وضعیت آینده خود و فرزندانمان هستیم که با هدفمند شدن یارانه ها ادامه زندگی چگونه میسر خواهد بود؟
  3. میزان پایبندی مردم به دین و اخلاق روز به روز کاهش می یابد( این مطلب را با مطالعه عرض می کنم ).
آیا باز هم بگویم؟
   کار آلودگی هوای تهران به نقطۀ بحران رسیده، نفس کشیدن هم دیگر مشکل شده، و خدا از وزاندن یک باد اجتناب می کند.
   بگذارید به همین مقدار بسنده کنم. فکر می کنم همین مقدار لا اقل برای بیان یک فرضیه، و برای ایجاد یک اندیشه در وجود آنان که هنوز از نعمت قلب برخوردارند کافی باشد.
   اگر قدری با من هم عقیده هستید، پس بیایید فکر کنیم: چه کرده ایم که کار به اینجا کشیده است؟ آیا همین مقدار نشانه کافی نیست؟ پاکستان را در همین روزها که گذشت به خاطر داریم که چه بلایی بر سرش نازل شد. بیست میلیون آواره!!!!!! حتی تصورش مو بر تن آدم راست می کند، آیا منتظر چنین مصیبتی باید باشیم تا خواب غفلتمان پاره شود.
قرآن می گوید:
ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس
فساد در آسمان و زمین به واسطه آنچه مردم کردند، ظاهر شد.
و چه قدر بد کردیم ما مردمان در این سالها.

تا ئو می گوید:

هنگامی که انسان در تائو دخالت می کند، آسمان آلوده می شود، زمین فقیر می شود، تعادل از میان می رود، و نسل موجودات منقرض می شود.


تائو می گوید:
در هماهنگی با تائو آسمان صاف و گسترده است. زمین محکم و غنی است. همۀ موجودات در شکوفایی اند. و خشنود از آنچه هستند، به تولید مثل می پردازند. در حالی که لحظه به لحظه تازه می شوند.

قرآن می گوید:

اگر ایمان بیاورید، و تقوا پیشه کنید، خدا درهای رحمتش را بر شما می گشاید، و آسمان بر شما بسیار می بارد.
حال انتخاب با ماست که چگونه رفتار کنیم.

چند سخن حکیمانه ( عیدانه )

فرزانه آرزوهای دور و دراز ندارد، رها و عاری از تعلق زندگی می کند.

اکنون را به تمامی می زید، و از صداهای مزاحم که او را به این سو و آن سو می خوانند، پرهیز می کند.

او تنها به صدای خدا گوش می دهد، که همان صدای وجدان، فطرت، یا عقل اوست. او این صدا را خوب می شناسد، و تنها از آن پیروی می کند.

بنابراین فرزانه هیچ کار نا تمامی ندارد، آرام و آسوده است.

انسانهای عادی همیشه در تکاپو هستند، بدون آن که بدانند دقیقا دنبال چه هستند، پس همیشه احساس می کنند، کارهای ناتمام زیادی وجود دارد. و هرگز احساس آسودگی و رضایت از زندگی نمی کنند؛ و هیچ گاه آرامش ندارند.