فرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظۀ حال برای او به ارمغان آورده. او می داند که بالآخره خواهد مرد پس به هیچ چیزی دلبستگی ندارد.
توهمی در ذهنش وجود ندارد؛ و مقاومتی در بدنش نیست. او احتیاجی ندارد به آنچه می خواهد انجام دهد، فکر کند، زیرا اعمالش از مرکز وجودش جاری می شوند.
به گذشته نچسبیده و اندوهی برای آن ندارد. و به آینده هم چشم ندارد و آرزویی برای آن ندارد. پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همان طور که مردم عادی پس از روز کاری سخت برای خواب آماده اند.
در جستجوی دانش هر روز چیزی به شما اضافه می شود.
در عمل به هنجار هستی هر روز چیزی از شما کم می شود( از خود پاک می شوید، و از خدا پر می شوید. این همان مفهوم فنا و ایثار در عرفان است ).
و کم کم به جایی می رسید که دیگر احتیاج نیست در انجام کارهایتان زور بزنید. بلکه همه چیز را آن طور که باید باشد، انجام می دهید. نرم، آرام، کامل، بی توقع و تسلیم.
تا جایی که دیگر گویی برای انجام کارها هیچ عملی لازم نیست و همه چیز آن طور که باید انجام می شود، و چیز نا تمامی با قی نمی ماند.
با عمل کردن مطابق هنجار هستی و سپس بی توقع و تسلیم بودن به فرزانگی می رسید.
وقتی کشوری در هماهنگی با هنجار هستی است، کارخانه های آن ادوات کشاورزی و صنعتی می سازد؛ و به رفاه و پاکی چهرۀ اجتماعش از آسیبهای اجتماعی می نازد.
وقتی کشوری راهی خلاف هنجار هستی می پوید، ابزار و ادوات جنگی تولید و انبار می کند، و به بمبها و موشکهایش می نازد؛ و آنها را افتخار تلقی می کند.
اشتباهی بالاتر از دشمن تراشی نیست، توهمی بالاتر از توهم توطئه نیست.
حضرت علی ( علیه السلام ) می فرمایند:
هزار دوست کم و یک دشمن زیاد است.
نمی دانم تصور شما از عذاب الهی چیست؟
ولی گمان من به این سوی رفته که کشور به جدّ دچار قهر الهی شده است. می گویید چرا؟ خوب من هم برای خودم دلایلی دارم، که به برخی اشاره می کنم:
فرزانه آرزوهای دور و دراز ندارد، رها و عاری از تعلق زندگی می کند.
اکنون را به تمامی می زید، و از صداهای مزاحم که او را به این سو و آن سو می خوانند، پرهیز می کند.
او تنها به صدای خدا گوش می دهد، که همان صدای وجدان، فطرت، یا عقل اوست. او این صدا را خوب می شناسد، و تنها از آن پیروی می کند.
بنابراین فرزانه هیچ کار نا تمامی ندارد، آرام و آسوده است.
انسانهای عادی همیشه در تکاپو هستند، بدون آن که بدانند دقیقا دنبال چه هستند، پس همیشه احساس می کنند، کارهای ناتمام زیادی وجود دارد. و هرگز احساس آسودگی و رضایت از زندگی نمی کنند؛ و هیچ گاه آرامش ندارند.