هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

یک سخن حکیمانه

دریا بودن یا برکه بودن معنای زندگی ما نیست.

     تنها در زلال بودن است که معنای زندگی پیدا می شود.

هویت بخش ششم

وضعیت فرهنگی، اجتماعی و هویتی جوامع مدرن

ـ مقدمه

   مدرنیسم کوشید که رفاه و آسودگی دنیایی را به زندگی انسان بخت برگشته قرون وسطی اروپا هدیه کند، و آن بهشتی را که کشیشان وعده یافتنش را در آسمانها می دادند، در زمین بسازد. اما غافل از آن بود که این مسیر تعاریف جدیدی برای بشر از مفهوم زندگی ایجاد می کند، که در آن مفاهیمی نظیر فقر یا احساس رضایت از زندگی دیگر با معنای قرون وسطاییش فاصله ای عمیق دارد. لذا نا خواسته بشر را فقیرتر نا راضی تر و عصیانگرتر کرد.

   اندیشه مدرن رابطه انسان با آسمان را قطع کرد، و سپس عقل حکیم و منطق فخیم را نیز به زیر کشید، و تنها جایگاه نسبتا محکم برای تکیه انسان را دانش تجربی و زندگی مادی قرار داد. به این وسیله علم و سرمایه های مادی محور زندگی بشر شد، و ازسایر عناصر حیات بشری افسون زدایی گردید. به همین دلیل آقای کریشان کومار مدرن شدن را مساوی صنعتی شدن و زندگی شهری بیان می کند، و می گوید:« با عنایت به ویژگیهای مثبت تر نظام صنعتی، جامعه صنعتی را می توان جامعه ای با هسته اقتصادی تعریف کرد که ساختارهای غیر افتصادی دیگر حول آن شکل می گیرند». لذا ناگهان حیات بشری از معنا تهی شد، و از دردها و عوارض فردی و اجتماعی گوناگون آکنده گشت. این وضعیت عوارض ناگواری برای انسان مرفه مدرن به همراه داشت، که دیگر عقل دانش محور پاسخی برای آن نمی یافت. لذا در دوران به اصطلاح پست مدرن شاهد بازگشت انسان به معنویت هستیم؛ پدیده ای که آقای واتیمو افسون زدایی از افسون زدایی می نامد؛ و آقای شایگان به آن افسون زدگی جدید می گوید. البته بازگشت انسان مدرن به معنویت که توضیح بیشتری در ادامه در خصوص کم و کیف آن می دهیم، به این معنا نیست که معنویت محور زندگی اجتماعی انسان مدرن شده است، بلکه هنوز هم جوامع غربی جوامعی اقتصاد محور هستند. به قول آقای کومار: مردم در جوامع پست مدرن در عین این که علم محوری و اقتصاد محوری را حفظ می کنند، و آن را در مرکز زندگی خود نگه می دارند، معنویت را نیز در حاشیه نگه می گذارند، و یا حتی تبدیل به موضوعی برای اوقات فراغتشان می کنند. یا به قول آقای شایگان: در طول روز به شدت درگیر محاسبات آماری و روابط منطقی اعداد و شواهد و قرائن علمی هستند، اما شب هنگام به رمال و فالگیر مراجعه می کنند و در حال مدیتشن به خواب می روند. این خاصیت دنیای پست مدرن است که می تواند همه چیز را در کنار هم قرار دهد، اما باز هم آن چیزی که محور است اقتصاد است. و اقتصاد اصل تردید ناپذیر جهان جهان امروز است.

   این تمدن مزیتهای بزرگی نیز دارد که نمی توان آنها را مورد تردید قرار داد. مهمترین مزیت تمدن جدید که در تمدنهای پیش از آن شاید بی سابقه باشد، این است که این تمدن همه چیز را نقد می کند، و با رویکرد علمی و موشکافی که دارد، و به یومن حافظه قوی و ثبّاتی که برای خود ایجاد کرده همه چیز را به دقت بررسی نموده، نتایج را برای استفاده به خاطر می سپارد، و به علاوه تمدنی عمل گراست، که وقتی درستی علمی چیزی برایش ثابت شد، در پرداختن به آن درنگ نمی کند؛ و ملاحظات بی پایانی که در جوامع سنتی برای عمل درست وجود دارد، در آنجا بسیار کم به چشم می خورد. با چنین ساختاری نخست آن که این تمدن بر خلاف جوامع غیر مدرن که در یک گیجی و بلاتکلیفی به سر می برند، راه خود را می شناسد، و اهدافش را با جدیت دنبال می کند. دوم این که مرتبا وقایع درون ساختار خود را با تیز بینی رصد می کند، و عوارض آن را شناسایی کرده، و در صدد چاره بر می آید. از خطاهای خود درس می گیرد و بر خلاف جوامع سنتی تر که ممکن است به قول پیامبر اسلام از یک سوراخ چندین بار گزیده شوند و کارشان بیشتر تکرار و تکرار تجربه های گذشته است، جامعه مدرن می کوشد، که خطاهایش را تکرار نکنند، و آنها را جبران نماید. این روند به جوامع مدرن کمک کرده، تا با همه عوارض غیر قابل انکاری که در جامعه شان وجود دارد، همچنان به رشد و پویایی خود ادامه دهند. اما امروزه بن بستهای جدیی در مسیر حرکت آنها پدید آمده که ساختار اندیشه مدرن توان پاسخ به آنها را ندارد. و در رأس آنها خلأ ایمان، نداشتن یک جهان بینی منسجم، و نداشتن یک زندگی با معنایی عمیق است. که البته این عوارض شاید به این دلیل در جوامع مدرن برجسته شده است، که آنها توانسته اند نیازهای اولیه جوامع خود را برطرف کنند، و لذا جوامعشان متوجه خلأ نیازهای برتر وجود انسان شده است. اما نکته ای که نمی توان منکر شد این است که نظام اندیشه و جامعه غربی برای چنین تقاضا هایی پاسخی ندارد، لذا در چرخشی آگاهانه دریچه های خود برای دمیده شدن روح شرقی در کالبد افسرده غرب باز کرده است.   

 

ـ وضعیت اجتماعی  

   دورکیم معتقد است: زندگی صنعتی در فرد « بیماری آرزوهای بیکران » را ایجاد می کند، و افول مذهب، خانواده، اخلاق، سنتها بر این اشتها دامن می زنند. هم زمان نظم و رقابت مدرن هم به این انتظارات غیر واقعی دامن می زنند، و ابزارهای نامناسب و نابرابری نیز برای تحقق آنها فراهم است. این وضعیت در عین این که افراد موفق را به شادی و شادکامی وصف ناپذیری می رساند، خیل بی شمار انسانهای نا موفق را، به کام تنهایی، یأس، بی کسی، اعتیاد ، خود کشی، جرم، جنایت، ناراحتیهای روحی و روانی و... می کشاند.

دکتر نصر شیفتگی مردم همه قاره های جهان به فرهنگ غرب را بیشتر ناشی از سبک زندگی آنها می داند، و در این خصوص می نویسد:

بازتاب شیفتگی بسیاری از جوانان همه قاره های جهان نسبت به آن چیزی است که حسب ظاهر آزادی کامل فردی از قید و بند سنتها و اصولی است که طی زنجیره ای طولانی از نسلی به نسل بعد رسیده است.

امروز میل و اشتیاق شدید جوانان سراسر جهان به شنیدن موسیقی به اصطلاح پاپ... و پوشیدن لباسهای نوعا جدید... که زبان حال میل به آزادی از قید و بند ها وتحرک و تکاپو و اعلام استقلال یک تنه از قید ضوابط و معیارهای اجتماعی است، کاملا واضح است. ....

دانستن این نکته برای جوانان مسلمان لازم است که این پدیده ها با علل ژرفتری ارتباط دارندکه از نظر معنوی بی طرف نیستند. ... می توان دید که تنها در یک نسل قبل کمترین اثری از بسیاری از الگوهای جدید زندگی یا شیوه های جدید زندگی مشهود نبود. برای مثال تا یک نسل قبل به رغم آن که روابط جنسی بسیار آزادتر و بی مهارتر از جوامع سنتی بود، بنیاد خانواده همچنان در غرب استحکام داشت، و هنوز ارزشهای اخلاقی مسیحی به مراتب بیش از امروز برقرار و مرعی بود. مفهوم پوچی و بی معنایی زندگی و هیچ انگاری ، که با بی اعتمادی به نسل قبل مخالفت با بسیاری دوروییها که این جوانان در نسل پدران و مادران خود می دیدند، از هم گسیختن خانواده، از دست رفتن نقشهای سنتی زن و مرد و رابطه آنها با یکدیگر و بالاخره بر باد رفتن هر گونه اقتدار و مرجعیتی، اعم از اخلاقی ، معنوی  یاحتی اجتماعی و تا حدودی سیاسی نیز همراه بود. علی الخصوص این وضعیت در چند دهه اخیر و در میان نسل رشد یافته پس از جنگ دوم جهانی پدیدار شد. این پدیده ها نخست در نوع گرایشهایی ظاهر شد که بعدا به ضد فرهنگ شهرت یافت و اینک نیز به صورتی تام و تمام در بطن گرایشی مطرح گردیده که نزد بسیاری از مردم به پست مدرنیسم معروف است. به هر حال شیوه زندگی جدید بیانگر گریز جدی از هنجارها و معیارهای دنیای متجددی است که تاکنون برقرار بوده و در عین حال تالی منطقی همان هنجارهاست. در حالی که مدرنیسم یا تجدد صلا دهنده نوعی انجماد از نظر معنوی بود، این مرحله جدید انحلالی را که در پی آن انجماد آمده رقم زده است.

طبعا یکی از مهمترین ویژگیهای این شیوه زندگی جدید شورش بر ضد هر چیزی است که از نظر جوانان « سنت » تلقی شده باشد، ... شاید در میان نسلهای اخیر هیچ نسلی بیش از نسل کنونی جوانان غربی برای گریز از سنن و مواریث آبا و اجداد خود نکوشیده است. این گریز باعث ایجاد پدیده ای موسوم به شکاف بین نسلها شده که تا کنون به این نحو در جهان اسلام وجود نداشته است... .

 دکتر نصر در ادامه به پدیده های دیگری در غرب نظیر: عصیان نوجوانان، فرزندان طلاق، ارتباطات جنسی بی قید و شرط، فرزندان نامشروع اشاره کرده و به پدیده کشف تن و لذت آنی اشاره می کند، که فراگیر شده و ظهور آن در جامعه ای که هیچ معیاری برای خوب و بد جز پسند و سلیقه افراد ندارد، امری طبیعی است.

ایشان در ادامه اهمیت فوق العاده ورزش در جوامع غربی را ظهور دگر گونه کشف تن می داند، و می گوید:

 روشن است که ورزش در همه تمدها به اشکال مختلف وجود داشته است، ... ولی امروزه در غرب جدید به چیزی شبیه یک دین بدل گردیده است. در حالی که مشارکت در ورزشها نقشی اساسی در سلامت تن و حتی شخصیت افراد دارد، و یکی از جنبه های مثبت زندگی جدید غربی است، سوداگرانه شدن و مبالغه و تبلیغ بیش از حد درباره آن اهمیت گزاف و بی معنایی به آن بخشیده و آن را تقریبا به صورت بدیلی برای برخی انواع فعالیتهای دینی در آورده است.

دکتر نصر اجتماعات عظیم مردم برای تماشای مسابقات ورزشی در استادیومها یا در پای رسانه ها را شکل جدید اجتماعات دینی برای برگزاری مراسم مذهبی نظیر: حج یا عاشورا می دانند. و از ستارگان موسیقی و ورزش و هنرمندان سینما به عنوان قهرمانان فرهنگی جدید نام می برند که به این دلیل می توانند در طول یک سال بیشتر از درآمد تمام عمر بزرگترین دانشمندان غربی پول جمع کنند. اسملسر می گوید: در نظام مدرن باشگاه های ورزشی مذهب مردم هستند و ورزشگاهها معبد.

 دکتر نصر در ادامه می گویند:

در شیوه جدید زندگی غرب کشش و گرایشی است که افراد جامعه را به زیستن در لحظه کونی فارغ از همه تاریخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازیهای لحظه ای و لذت حسی آنی وا می دارد. پرستش قهرمانان ورزشی و میل به رکورد شکنی دائمی و فایق آمدن بی وقفه بر طبیعت نشان دهنده یک وجه از این دل مشغولی به تن است. در حالی که جنبه بسیار ویرانگرتر همین گرایش را می توان در استقاده از مواد مخدر و طبعا مشروبات الکلی، روابط جنسی آزاد، و نظایر آن دید که تماما از تلاش نفس برای غرق کردن خود در لذتهای آنی جسمی و غریزی حکایت دارد. ...

برای فهم سرشت عصیان آمیز شیوه زندگی جدید توجه به یک عامل دیگر نیز ضروری است. این عامل متضمن از دست رفتن ایمان و اعتقاد جوانان به معیارهای اخلاقی سابق جامعه غربی و عصیان ایشان برضد بسیاری از تناقضاتی است که در اخلاقیات و رفتارهای اخلاقی پدران و مادرانشان که به نظام ارزشی ایجاد کننده دنیای متجدد وفادار مانده اند، می بینند. این تناقضات شامل انواع بی عدالتیها در جامعه همچون نژاد پرستی که اینک نسل جوان به شدت بر ضد آن قیام کرده یا تخریب محیط زیست و نفرت از طبیعت می شده است که در دو قرن گدشته در جامعه صنعتی غرب غلبه داشته و ریشه های عمیقتر آن به قرون پیشتر می رسیده که نگرش مقدس به طبیعت در تمدن غرب از دست رفته بوده است. بسیاری از جوانان نسبت به هماهنگ زیستن با طبیعت حساسند، و لذا عصیانشان بر ضد یک نظم مستقر و هماهنگ نیست بلکه اگر نه تماما دست کم گاهی، تلاشی است برای می راندن یک نظم مریض و محتضر، و دست یافتن دوباره به تعادلی با جهان پیرامون اعم از جهان طبیعت یا گروههای قومی و نژادی دیگر که در جامعه غرب تا همین اواخر ازبقیه جدا شده بوده اند.

   در این عصر عناصر پیچیده ای نظیر رسانه ها و نیز دنیای مجازی نقش مهمی در شکل دادن به افکار و زندگی شهروندان جامعه مدرن دارند. دکتر نصر در این خصوص می نویسند:

بدیهی است که یکی از ویژگیهای اساسی شیوه زندگی جدید نفوذ رسانه های جمعی است. اهمیت نقش این رسانه ها در شکل دادن به جهان نگری افراد آنچنان زیاد است که هر چه گفته شود هنوز حق مطلب ادا نشده است. همین رسانه های جمعی هستند که قهرمانان فرهنگی خلق می کنند، و نظریات مردم را درباره امور و مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی خود واقعیت در جهان را آن طور که مورد نظر باشد شکل می دهند. در واقع همچنان که یکی از مشهورترین محققان در زمینه معنای رسانه های جمعی، یعنی مارشال مک لوهان گفته است، رسانه ها به تدریج به رسالت بدل می شوند.

   نکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که رسانه ها غالبا در اختیار جریان قدرت در جوامع مدرن هستند، و این جریانات به افکار عمومی مطابق میل خودشان شکل می دهند. که البته این وضعیت در جوامع غیر مدرن نیز وجود دارد.

   آنچه در این بخش آمد، که غالبا به نقاط منفی جوامع مدرن اشاره داشت، هرگز به این معنی فقدان نقاط مثبت در جوامع مدرن نیست. بلکه شاید به این معنا باشد که آنها واقع بینانه اجازه می دهند تا نقاط ضعفشان برای همگان آشکار شود. روش پسندیده ای که در جوامع شرقی بسیار کم رنگ است.

هویت بخش پنجم ( رابطه بین عناصر هویت ایرانیان )

باسمه تعالی

رابطه عناصر هویت ایرانی

   پرسشی که در اینجا مطرح است، این است که نسبت، و رابطه این عناصر هویت ساز ایرانیان باهم چگونه است؟ و کدام عنصر بر دیگری غلبه دارد؟ غالب اندیشمندان این حوزه نظیر آقایان: نصر، شایگان، افروغ، رجایی، مطهری، و نیز در نظرگاه سیاسی کنونی نظام جمهوری اسلامی، این تصور وجود دارد که بین ایرانی بودن و مسلمان بودن، خصوصا شیعه بودن هماهنگی و قرابت بسیاری وجود دارد. عناصر مشترکی در فرهنگ و فلسفه ایرانی و عقاید و جهان بینی اسلامی می توان شناخت که سبب شده، ایرانیان در پذیرش این دین جدید با کمترین مشکل مواجه شوند. از جمله این عناصر مشترک می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. یکتا پرستی.

اندیشمندان بر این نظرند که آریایی ها هرگز مانند سایر اقوام جهان پرستش عناصر و عوامل متعدد در فرهنگشان نبوده، و برای معبودشان شکل و تعین مادی قائل نمی شدند.

  1. اعتقاد به نبرد بی پایان حق و باطل.
  2. تلفیق دین و سیاست، یا فرّ ایزدی شاه.

  برخی صاحب نظران حوزه تاریخ معتقدند دلیل گرایش ایرانیان به تشیع دنباله این عنصر فرهنگی ایرانیان است؛ بدین معنا که ایرانیان معتقد بودند، سرپرست امور جامعه باید از جانب خدا تعیین شود. بر همین اساس پس از قبول اسلام این اعتقاد دیرین زمینه مناسبی در میان ایرانیان فراهم کرد که معتقد شوند، جانشین رسول خدا باید از جانب خدا انتخاب شود.

  1. فردیت عارفانه نه فردیت قبیله ای.

 دراین شکل از فردیت انسان در عین این که دارای هویت و شخصیت بالایی هست، این هویت و شخصیتش در مقابل خدا رنگ می بازد، و مضمحل می شود. این اعتقاد در ایران باستان و در اسلام به شکل مشابهی وجود دارد.

  1. منجی موعود

این موضوع ناظر به بحث مهدی موعود در اسلام و سوشیانت در آیین زرتشت است.

  1. حکومت الهی در زمین

  

   اما نقطه چالش برانگیز در هویت ایرانیان ظهور عنصر مدرنیته در عناصر هویت ایشان است. چرا که این عنصر با دیگر عناصر هویت ساز ایرانیان ناسازگاری جدی دارد. جهان اسلام مستقل از خواست خود در دنیایی غوطه ور است که در آن مفاهیم وارداتی هیچ پیوند ریشه ای با مفاهیم از پیش رایج نداردند. عناصر هویت ساز ایرانیان هر یک در دل دیگری جای گرفلته اند، و مناطق تداخلی ایجاد کرده اند، که هر دم پیچیده تر می شوند؛ و غالبا با یکدیگر ناسازگارند. به خصوص در مورد ایران که پس از انقلاب شاهد پدیده تازه ای به نام اسلام انقلابی بوده است. که در حقیقت آمیزه ای از دو هویت دینی و مدرن است.  و می توان از آن به عنوان ایدئولوژیزه کردن سنت سخن گفت.

   بخش سوم هویت ایرانیان که ما را با جهان مرتبط می کند، یعنی هویت مدرن بر خلاف عناصر پیشین که عناصر مشابه بسیاری دارند، و این تشابهات سبب می گردند، یکی دیگری را جذب کرده و از آن خود نماید. با گسست و شکافهایی مواجهیم که منابع سنت ایرانی ( دین و ایرانی بودن ) از پر کردن آن عاجزند. در این وضعیت صورتهای گوناگون جهش اجتماعی گاهی به سوی این عنصر و گاهی به سوی دیگری سبب می شود، این جوامع همواره در تلاطم باشند، و استخوان بندی با ثباتی پیدا نکنند. همین خصوصیت است که دشوارترین معضلات را برای جهان اسلام مستقل از هرگونه تعلق قومی و ملی در بر داشته است. با ورود عنصر مدرنیته به ساختار هویت ایرانیان، ایشان به لحاظ فرهنگی در وضعیت بازگشت ناپذیری نسبت به گذشته خود قرار گرفته اند. و متأسفانه مسیر جدید و درستی را نیز هنوز شناسایی نکرده اند. این همان چیزی است که در بیان برخی صاحب نظران به درست یا به غلط به دوران گذار شهرت یافته است.  در این شرایط ایرانی نه ایرانی است، نه فرنگی، نه مسلمان است و نه متجدد، و هیچ راهی هم برای پایان دادن به این تضادها نیافته است. لذا در برزخ شک و بلاتکلیفی و گیجی  قرار دارد( نه در غربت دلم شاد و نه روی در وطن دارم ). دکتر شایگان این وضعیت را این گونه بیان می داردند: « ایرانیان بین دیگر هرگز سنت و هنوز نه مدرنیته گیر کرده اند ». این در حالی است که خواسته یا ناخواسته رسیدن به غرب برای ایرانیان تبدیل به یک آرمان شده است. این همان وضعیتی است که از آن تعبیر به بحران هویت شده است. که البته برخی نویسندگان محافظه کار ترجیح می دهند از واژه بحران برای توصیف وضعیت استفاده نکنند، و بجای آن واژه « ابهام » را به کار ببرند.

   با توجه به این که ایرانیان ریشه های کهنی در سنت خود ( اسلام ایرانی ) داردند، و از سوی دیگر معرفتهای بر آمده از غرب ( مدرنیته ) نیز جزو لا ینفک هویت ایرانیان شده است، چگونه می توان بین این دو حوزه ناسازگار آشتی بر قرار کرد، و جامعه ایران را از این تلاطمها که نمونه اخیر آن را در همین پیرامون خود در نظام سیاسی و در کف خیابانها شاهد هستیم پایان داد.

   راه حلهای گوناگونی در این خصوص ارائه شده است. دکتر فرهنگ رجایی بر این نظر است که ایرانیان همانگونه که توانستند، در مواجه با فرهنگ وارداتی اسلام فعال عمل نموده و از آن قرائتی ایرانی ارائه کنند، و در این مسیر تا آنجا پیش بروند که بزرگترین امپراطوری اسلامی در حقیقت الگویی از بزرگترین امپراطوری ایرانی یعنی ساسانیان شود، باید بتوانند قرائتی ایرانی از مدرنیته ارائه کنند. ایشان معتقد است: ایرانیان در انطباق زندگی خود با این دو مقوله از فرهنگ مدرن ( فردیت مسئول و آزادی ) موفق نبوده اند، و از سوی دیگر در جریان آشنایی با مدرنیته همان فردیت عارفانه شان را هم از دست داده اند.

   دکتر افروغ راه نجات از این ورطه را باز تعریف سنتها می دانند، به گونه ای که در عین پایبندی به اصول بر مبنایی درست به تعاریفی برسیم که بر اساس آنها بتوان در جامعه کنونی فعال و پویا حرکت کرد.

   دکتر شایگان معتقد است این دوگانگی بین عناصر هویتی باید با روشن بینی و بر کنار از کینه توزی پذیرفته شود، تا به وجود ما غنا بخشد، و قلمروهای شناخت ما را گسترش دهد، و طیف حساسیتهای ما را وسیع سازد. و در عین حال این حوزه ها به نقد سالم یکدیگر مبادرت ورزند، تا از این طریق زنگار از آینه شناخت بزدایند، و به تکمیل و تکامل یکدیگر بپردازند. ایشان معتقد است در ساحت فرهنگ هر یک از این عناصر باید در قلمرو خاص خود قرار گیرند، تا به ترکیب درستی از فضاهای نا همگون و ناگزیر برسیم؛ و از این طریق از شناخت یک دست دوری گزینیم، و از توهمات آرمانهای تحقق ناپذیر رهایی یابیم. ایشان آگاهی ناشی از این فضا را آگاهی دورگه می نامند، که در حقیقت آگاهی ناشی از مرزبندی بین فضاها و اندیشه های گوناگون در کنار یکدیگر است. ایشان این نوع آگاهی را زمینه ساز نو آوری و زایش می دانند.

   برای این که به راه حل درستی دست یابیم باید نخست نگاهی داشته باشیم به وضعیت اجتماعی و هویتی جوامع مدرن و از این طریق بدانیم مسیری که آنها رفته اند، چه سرنوشتی برای ایشان به همراه داشته است. تا از این طریق بتوانیم به تحلیل درستتری از شرایط برسیم. در این مسیر همراهی شما را به مدد می طلبیم، امیدوارم ما را از نظرات ارزشمندتان بی نصیب نگذارید.

هویت بخش چهارم ( عناصر هویت ایرانیان )

باسمه تعالی

شناخت عناصر اصلی هویت ایرانیان

 

   از بررسی نظرات اندیشمندانی نظیر: دکتر داریوش شایگان، دکتر فرهنگ رجایی، دکتر داریوش آشوری، دکتر افروغ، استاد مطهری، دکتر مسکوب، دکتر سروش، امام خمینی، در خصوص عناصر هویتی ایرانیان می توان به نکات مشترکی رسید، که از این قرار است:

  1. تمامی اندیشمندان فوق عنصر ملیت ( ایرانی بودن ) را به عنوان یکی از عناصر اصلی هویت ایرانیان پذیرفته اند، تنها امام خمینی روی این موضوع تأکیدی در سخنانشان مشاهده نشد. بلکه می توان گفت ایشان اسلام را به عنوان تنها عنصر هویت ساز می شناختند، و سایر عناصر را در مقابل آن فاقد موضوعیت می دانستند.
  2. اندیشمندان فوق به جز آقای مسکوب دین به عنوان یکی از عناصر اصلی هویت ایرانیان در طول تاریخ معرفی کرده اند.
  3. عنصر تجدد نیز از جمله عناصری است که در نظر اندیشمندان فوق به جز آقای مطهری و امام خمینی، به عنوان عنصر هویت ساز ایرانیان قابل باز شناسی است.

   افراد فوق عناصر دیگری را نیز به عنوان عناصر هویتی ایرانیان معرفی می کنند، که اغلب با این عناصر سه گانه قابل جمع هستند. بر این اساس می توان گفت: عناصر سه گانه فوق اکنون عناصر اصلی ساختار هویتی ایرانیان را تشکیل داده و این نظر دقیقا با نظر دکتر سروش تطابق دارد. بنابراین ما نیز در ادامه این نوشتار بر همین مبنا سخن را ادامه می دهیم، و به نسبت و رابطه این عناصر خواهیم پرداخت. لطفا نظرات خود را در این خصوص برایمان بنویسید. 

هویت بخش سوم

 باسمه تعالی

 

اهمیت موضوع هویت اجتماعی

   از آنچه که در تعریف هویت تقدیم گردید، روشن می شود، که هویت یک جامعه در حقیقت شخصیت یک جامعه است، و بر پایه آن جامعه انسانی می کوشد، خود را در بین دیگر جوامع ممتاز نماید. با توجه به این نکته هر گونه برنامه ریزی برای رشد و تعالی یک جامعه بدون توجه به هویت اجتماعی آن نمی تواند، زمینه ترقی و تعالی آن جامعه را فراهم آورد. یعنی مثلا نمی توان با یک الگوی نا متناسب غربی یا شرقی در اندیشه تحول در جامعه ایران بود. چرا که این الگو با ساختارهای شخصیتی آن جامعه هماهنگی نداشته و از سوی مردم پس زده می شود. به همین صورت نمی توان با حاکم کردن قرائتی خاص از یک مرام و مسلک ایدئولوژیک آن را مبنای تحول یک جامعه قرار داد. این وضعیت سبب می شود بخشی از عناصر هویتی یا تمامی آن دچار آسیب شود؛ و اگر جایگزین بهتری برای این آسیبها پیشنهاد نشود، آن جامعه دچار بحران هویت می شود. در این وضعیت به ناچار دنبال سنجه هایی خارج از خود می گردد، تا با آنها به تعریف و توصیف خود بپردازد، که عموما این سنجه ها را از وضعیت غالب بر جهان پیرامون خود پیدا می کند، که در زمانه ما فرهنگ و هویت مدرن است. اغلب به دلیل عدم تناسب این سنجه ها با عناصر فرهنگی و رسوخهای تاریخی، جامعه نا خود آگاه به هرزه گردی و از خود بیزاری بیشتر دچار می شود. اما در نقطه مقابل جامعه آگاه از وضعیت خود، با اعتماد به خویشتن و جهت گیری درست، به سمت تمدن سازی و آبادانی حرکت می کند.

    ایرانیان بیش از دو سده است، که به جای پویایی و تولید تمدنی دچار بحران هستند. افراد و گروه ها به جان هم افتاده با انواع چماق های تکفیر به حذف یکدیگر مشغولند. موطن ایرانیان به جای محلی برای میدان پر هیجان تولید اندیشه، دانش، اخلاق، معنویت، نوع دوستی، انسانیت، فناوری و... تبدیل به سرزمینی حاصلخیز از محصولاتی مخرب مانند: بی حمیتی، ریاکاری، توطئه، ترور ارباب ادب، فرزندکشی، نخبه کشی، شورش، کودتا، جنگ، عملیات مزدورانه، انقلاب، نا امنی، پناه گیری مغزها به بیگانگان و معرکه حذف کننده جهان بینی ها شده است.

   یک جامعه برای پویایی نیازمند آرمانهایی است، که برای اکثریت جامعه خصوصا نخبگان و فرهیختگان آن جذاب و ارزشمند باشد، تا بتواند مشارکت عمومی را برانگیزد، و این مهم محقق نمی شود، مگر آن که این آرمانها بر اساس هویت آن جامعه شکل گرفته باشد.

    ایرانیان برای رسیدن به چنین آرمانهایی نخست باید در پی شناخت خود باشند. نه با این هدف که میراث ارزشمند تاریخی خود را چون یک شیء نفیس در ویترین افتخارات خود بگذارند، بلکه با این هدف که به شناخت درستی از خود برسند. شناخت دیگری که لازمه ترسیم چشم اندازی درست و آرمانهایی دست یافتنی است، شناخت درست از وضعیت کنونی جهان و امکاناتی است که در اختیار ما است، آنگاه مبتنی بر این آگاهیها باید چشم انداز جامعه مشخص شود، و سپس با مدیریتی درست حرکت به سمت این افق آغاز شود.

   حال که این موضوع روشن شد، در گام بعدی برای شناخت بیشتر از خودمان، به واکاوی عناصر اصلی هویت ایرانی خواهیم پرداخت. امید واریم پیش از شروع این بحث نظرات شما را در این ارتباط داشته باشیم.