هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

عادل فردوسی پور نماد ابتذال فرهنگی

یکی از دوستان اهل نظر تعریف می کرد که روزی با فرزندش که پسر نوجوان پانزده ساله ایست از میدان فردوسی تهران رد می شده که ناگهان چشم این نوجوان به مجسمه فردوسی می افتد، و سؤال می کند:

ـ بابا این مجسمه کیه؟

+ مجسمه فردوسی است.

ـ با فردوسی پور چه نسبتی داره؟

+ (خنده پدر) هیچ نسبتی نداره.

با این پاسخ پسر دیگر کنجکاوی در خصوص شناخت صاحب مجسمه نمی کند و موضوع کاملا برایش غیر جذاب می شود.

این دوست عزیزادامه داد، در جلسه ای آقای فردوسی پور را دیدم و به او گفتم من ابتذال فرهنگی را با تمام وجود لمس کردم، فردوسی پور پرسید: چطور؟ داستان را برایش تعریف کردم. فردوسی پور که جوان زیرکی است، به فکر فرو رفت ولی برای این که کم نیاورد گفت: « حالا دیگه من شدم نماد ابتذال فرهنگی ؟».

خواننده محترم ملاحظه می فرمایید کار ما به جایی رسیده است که باید فردوسی را از روی عادل فردوسی پور بشناسیم. البته اینجانب احترام فوق العاده ای برای این مجری جسور و هوشمند و پاک پر بیننده ترین برنامه تاریخ صدا و سیمای کشور قائلم و از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت دارم.

فیلم فرزند چهارم

   من تخصصی در زمینه فیلم و سینما ندارم ولی به این صنعت یا هنر همواره علاقمند بوده ام و تماشای فیلمهای خوب همیشه یکی از بهترین تفریحات زندگی من بوده است. چند شب پیش تصمیم گرفتیم با همسرم به تماشای فیلم برویم. وقتی مقابل سینمای نزدیک محل سکونتمان رسیدیم تنها فیلمی که در آن زمان امکان دیدنش بود، فیلمی بود به نام « فرزند چهارم » با توجه به حضور هنرپیشه های خوبی نظیر مهدی هاشمی، مهتاب کرامتی و حامد بهداد احتمال دادیم که فیلم ارزش وقت گذاردن و هزینه کردن را دارد ولی چشمتان روز بد نبیند که با یکی از بدترین فیلمهای تاریخ زندگیم مواجه شدم. به نظر حقیر فیلم از نظر فیلم نامه، کارگردانی و خصوصا تدوین وضعیت بسیار بدی داشت و به نظر رسید که کاملا سفارشی و با هدف مقایسه وضعیت خوب و آرام کشورمان با وضعیت کشورهای جنگ زده آفریقایی ساخته شده بود. ضعف ساختاری فیلم سبب شده بود که بازی بازیگران قویی نظیر مهدی هاشمی در فیلم، بعضا به یک کمدی تبدیل شود. خصوصا صحنه ای که مهتاب کرامتی مجبور می شود در حضور مهدی هاشمی به کودک شیرخواره ای که در صحرا رها شده است، از سینه های بدون شیرش، شیر بدهد، بازی ضعیف مهدی هاشمی خنده و استهزای تماشاگران را به دنبال داشت. در بخشی از این وضعیت دراماتیک وقتی به طور معجزه آسایی از سینه های مهتاب کرامتی شیر گرم می جوشد و کودک بیچاره با ولع مشغول مک زدن می شود، دوربین می چرخد و روی چهره مهدی هاشمی زوم می کند، حالت چهره او به قدری استهزا بر انگیز است که نا خواسته خنده تماشاگران را به همراه دارد. یکی از تماشاگران خوش ذوق در این زمان فریاد: « زد منتظره نوبتش بشه » و سالن از شدت خنده حاضران منفجر شد.

پرسشی در خصوص ضرورت تبادل کلمات برای عقد ازدواج

سؤال این است که چرا اسلام تاکید دارد که در رابطه بین زن و مرد باید حتما کلماتی مبنی بر موافقت طرفین رد و بدل شود. رد و بدل شدن این کلمات وقتی که رضایت قلبی برای رابطه وجود دارد و هیچ یک در حصن رابطه دیگری نیست، چه ضرورتی دارد؟  

   پاسخی که به نظر حقیر می رسد این است که در فرایند طبیعی رابطه بین زن و مرد ضرورت دارد لحظه ای وجود داشته باشد که هر دو طرف فارغ از تمایلات و احساسات کاملا عقلانی به رابطه شان و تبعات آن اندیشه کنند، و حدود و ثغور آن را تعریف کنند تا بتوانند مسئولیتهای رابطه را پذیرا شوند.