هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

علم زندگی و هنر زندگی

     دانش زندگی عبارت است از معلومات ما از روش درست زندگی کردن و هنر زندگی عبارتست از توانایی به کاربستن درست و به جا و به اندازه آنچه می دانیم و نیز بهره مندی از ذوق و اشراقی که از نهاد ما بر می خیزد. علم و هنر زندگی مکمل یکدیگرند و هر یک به تنهایی کافی نیست اما هنر زندگی بسیار از علم زندگی مهمتر است. برای این که مطلب روشنتر شود مثالهایی تقدیم می شود: کسی که به علم روانشانسی و روانپزشکی مسلط است به این معنا نیست که از تمامی آسیبهای روانی بدور است یا کسی که علم اخلاق یا علم دین می داند به این معنا نیست که از تمامی عیوب اخلاقی مبراست و به تمام زیبایی های اخلاقی و دینی آراسته است. 

     دانش زندگی امری است که با تلاش بدست می آید اما هنر زندگی موهبتی است از جانب پروردگار، که تنها شایسته گان از آن بهره مند می شوند.

     نکته دیگر این که باید بین دانش زندگی و هنر زندگی تعادل ایجاد کرد. دانش زندگی تا آنجا مفید است که ما را به هنر زندگی راهنما باشد و اگر بیش از آن شد به اصطلاح فضل یا زیاده است که ممکن است به دلایل گوناگون ذوق زندگی سالم و درست را در ما کور کند. 

     هنر زندگی معمولا از عشق به درست زیستن تولید می شود و عشق به درست زیستن راهنمای ما به سوی عشق خداست. عاشق باشید تا خدایی شوید. التماس دعا. 

نگاه عاشقانه و نگاه سپاسگزارانه

     هر گونه نگاه کاربرد محور به کلیت حیات آدمی، خواه در قالب اسلام فقاهتی باشد یا در قالب نظریات مدرن، حیات آدمی را ویرانه می کند. اسلام فقاهتی این دین حکمیانه و عاشقانه را به یکسری احکام حلال و حرام، مستحب و مکروه تقلیل می دهد و عرفی شدن چنین دینی مردم را از مغز و عشق خالی می کند در حالی که دین اسلام به مانند هر روش حکیمانه و عاشقانه ای، می کوشد در پس هر حرکت ساده، عشق و پرستش را شکوفا کند.

     مدرنیته کور نیز با آن دانش اندکش، انسان را به یک دستگاه نرو شیمیایی تقلیل می دهد و در پس هر نیازی، پاسخی عصبی ـ شیمیایی جستجو می کند. البته جهان مدرن هوشمند است و لااقل توانسته رویکرد فرهنگی اش را تغییر دهد و از این طریق دنیا را جای بهتری برای زندگی بکند هر چند که اصل ماجرای مدرنیته هنوز همان اقتصاد است.

     آموزه های اصیل نیز چنانچه تبدیل به سنت و مراسمی صرف شوند و از روح قدرشناسی و مهرورزی خالی گردند فاقد ارزش هستند. مراسم مذهبی در هر آیینی با این هدف طراحی شده است که انسان قدردان داشته ها و نداشته هایش باشد. به عنوان مثال مراسم چای در آیین « ذن » که ریشه در ژاپن کهن دارد، نوشیدن یک فنجان چای را تبدیل به دریافت ودیعه ای الهی کرده است که هر جرعه چای یک تشرف است. همین وضعیت را در سایر آیین های اصیل می توان سراغ گرفت. مثلا آداب غذا خوردن در دین اسلام نیز به همین منطور و البته منظورهای دیگر توصیه شده است.

     اوشو معتقد است چنین تشرفی می تواند برای هر نعمتی باشد. با چنین نگرشی، زندگی تبدیل به جشن و رقص با شکوهی می شود. حتی ناخوشی زندگی نیز می تواند تبدیل به ودیعه ای ارزشمند شود. مثلا بیماریهای روحی و جسمی می تواند گواه آن باشد که هنوز پروردگار ما، فراموشمان نکرده و می خواهد به ما درسهای تازه ای برای زندگی بهتر بدهد، لذا با بیماری، ما را از مسیر روزمرّه زندگی جدا کرده تا بیشتر با خودمان خلوت کنیم و راه های بهتری برای زندگی بیابیم و متذکر خطاهایمان بشویم.

     از آنچه گفته شد مفهوم برخی دستورات دینی مشخص تر می شود. مثلا حجاب، از بدن زنان ما اشیاء پر ارزشی می سازد که باید آن را از چشم ها دور نگه داشت و اگر مردی می خواهد از موهبت بدن یک زن برخوردار شود باید زحمت بسیاری بر خویش هموار کند. با در مرعا و بلوا نهادن بدن یک زن، این حرمتها و قدردانی ها نادیده گرفته می شود و بدن زن تبدیل به چراگاه هرزه گان می شود. آیه شریفه قرآن که « زنان پاک را برای مردان پاک و زنان خبیث را برای مردان خبیث » می داند، نیز به همین نکته اشاره دارد. ارتباط دو انسان پاک تمامی تشرفها و جشنها را با خود همراه دارد. کشف عریان بدنها، نوازشها، بوسه ها و سایر ارتباطات در بین پاکان، هر یک تشرفی است، جشنی است، سروری است، نیاش و سپاسی است. اما خبیثان بر بدنهای هم چون درندگان می تازند و چنین تشرفی را در حد یک پاسخ عصبی به تمایلاتشان تقلیل می دهند.

     این مطلب را با بهترین بیت از اشعار سهراب ـ از نظر خودم ـ خاتمه می دهم:

بهترین چیز نگاهی است که از حادثه عشق تر است.