هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب، قسمت دهم (تشکلهای مردمی غیر رسمی)

در قسمت گذشته اشاره شد که تشکلهای مردمی غیر رسمی در ا ین دوران شروع به فعالیت کردند که مهمترین آنها عبارتند از:

1.      مرکز غیبی: در تبریز جمعی از روشنفکران انجمنی را تشکیل دادند که بعدها نقش مهمی در پیروزی انقلاب مشروطه داشت. مهمترین افراد این انجمن میزا محمد علی خان تربیت صاحب یک کتابفروشی متجدد و سید حسن تقی زاده بودند. ایشان با توجه به تسلط بر زبان ترکی می توانستند جریانات آزادی خواهی ترکیه و قفقاز را دنبال کنند و آن را به اطلاع ایرانیان برسانند. ایشان روزنامه فارسی زبان با نفوذی به نام گنجینه فنون را به چاپ رساندند. در ادامه راه ایشان را در قالب مرکز غیبی، 12 تن آزادی خواه رادیکال جوان ادامه دادند. رئیس این گروه فردی شیخی به نام کربلایی علی بود که به دلیل علاقه اش به زبان فرانسه و فلسفه سیاسی فرانسوی به مسیو شهرت داشت. این حزب افکار سوسیالیستی با گرایش مارکسیست روسی را دنبال می کرد.

2.      حزب اجتماعی عامیون(حزب سوسیال دموکرات ایران): این حزب در 1283، در باکو تشکیل شد. رئیس حزب نریمان نریمانف بود که بعدها رئیس جمهور آذربایجان شوروی شد. این حزب اهداف سوسیالیستی ـ لنینیسیتی را تعقیب می کردند. این مرکز بعدها با مرکز غیبی مرتبط شد و برنامه های خودش را از طریق آنها به اشاعه می داد.

3.      جامعه آدمیت: این حزب در تهران تشکیل شد و افکار پوزتیویست رادیکال سن سیمون و اومانیسم آگوست کانت را دنبال می کردند. بنیانگذار این جامعه میزا عباسقلی خان قزوینی مشهور به آدمیت بود. او دوست مالکم خان و از کارمندان بلند پایه دادگستری بود.

4.      کمیته انقلابی: اینها هم غالبا جزو رادیکال های غیر مذهب بودند. بنیانگذار آن ملک المتکلمین بود. این کمیته در 1283 طرحی را برای سرنگونی استبداد داخلی با استفاده از حسادت و رقابت رایج در دربار تهیه کردند. طرح خواهان ارتباط با رهبران مذهبی پیشرو و پرهیز از رفتارهای ضد مذهبی توسط هواداران کمیته بود. این کمیته با استفاده از رسانه های موجود به نشر عقاید و روش های خود می پرداخت. اعضای هسته مرکزی این کمیته 57 نفر بودند که همگی تحصیل کرده و آشنا به علوم جدید بودند. 35 نفر از اعضای این گروه متعلق به شهرهای فارسی زبان، تهران، اصفهان، شیراز، کرمان بودند. سید جمال الدین اصفهانی، حاج میزرا یحیی دولت آبادی اصفهانی، علی قلی خان سردار اسعد بختیاری بزرگ خاندان ایلخانی، برادران اسکندری از خانواده های قاجار و از نوادگان فتحعلی شاه بودند، یحیی میرزا برادر بزرگتر از مقامات عالی رتبه ادارای و از نخستین شهدای انقلاب بود و سلیمان میرزا به آراء اندیشمندان غربی آشنا بود. او در سامان دادن نخستین اعتصاب دارالفنون نقش مهمی داشت. او بعدها در حزب دموکرات، حزب سوسیالیست را رهبری کرد و در 1321 ریاست حزب توده را عهده دار شد.

5.      انجمن مخفی: اعضایش عمدتا از طبقه متوسط سنتی برگزید. ناظم الاسلام کرمانی از اعضای مؤسس آن بود. او می نویسد در بهمن 1284 مرامنامه ای مبتنی بر قرآن نوشتند که به احترام بر اسلام و روحانیون و پذیرش حضرت مهدی به عنوان رهایی بخش راستین یاد شده بود. اینها برنامه ای ارائه کردند که معتقد بودند حکومت چنانچه این برنامه را اجرا کند در کوتاه مدت می تواند حتی دستاوردهای ژاپن را نیز پشت سر بگذارد. اینها توانستند حمایت برخی علمای پر نفوذ را هم نظیر آیت الله طباطبایی را نیز با خود همراه کنند.

ایران بین دو انقلاب، قسمت نهم (حکومت مظفرالدین شاه)


مظفرالدین به تخت نشست(1275 تا 1285) و با اتخاذ رویه های نادرست اقتصادی زمینه های ظهور انقلاب مشروطه را فراهم کرد. برای تجار بومی تعرفه های بیشتری مقرر کرد مناطق مالیاتی را از مسئولان سابق پس گرفت. از افزایش مالیات اراضی، کاهش مستمری درباریان خصوصا روحانیون کرد و اعلام نظارت بر موقوفات را نمود. دروازه های کشور را به روی بیگانگان مجدد گشود و در صدد استقراض از خارجیان برآمد. انحصار استخراج نفت را در جنوب و شمال را به دارسی داد اخذ عوارض جاده ای را به بانک شاهی و امپریال بانک انگلستان داد. و بسیاری امتیازات  و انستقراضات دیگر نیز انجام داد.

        علاوه بر این به مأموران دولتی دستور داد که با نرمش بیشتری با مردم برخورد کنند. ورود روزنامه ها(حبل المتین از کلکته، پرورش از قاهر) را آزاد کرد، سفر به خارج را آزاد کرد ملکم را به سفارت رم گماشت، به انجمن ها خصوصا انجمن های آموزشی و فرهنگی و تجاری اجازه فعالیت داد. اولین شرکت تجاری در اصفهان با هدف توسعه و تقویت صنایع داخلی و خارجی ایجاد شد. در همین زمان برخی از روشنفکران تهران انجمن معارف را تشکیل دادند کتابهای خود را روی هم گذاشتند و اولین کتابخانه ملی ایران را تشکیل دادند و حمایت دربار را نیز با خود همراه کردند و از این طریق توانستند با وجود مخالفت روحانیون افراطی، 55 مدرسه متوسطه خصوصی در تهران با شیوه اروپایی تأسیس کنند. فرد اصلی این انجمن و کتابخانه واعظ مشهور حاج میرزا نصرالله ملک المتکلمین بود. او به شیعه بودن مشهور بود اما مخفیانه دل به ازلی ها سپرده بود و در زمره هواداران سید جمال الدین بود. او دانش را راه رهایی و موفقیت ایرانیان می دانست و ژاپن را الگوی ایران می دانست. مظفرالدین شاه امیدوار بود که با اتخاذ شیوه ای دموکراتیک ـ بر خلاف رویه ای که پدرش خصوصا در سالهای آخر حکومتش برگزیده بود ـ بتواند مخالفان را آرام کند. اما این روش منجر به تشکیل سازمان های نیمه مخفی متعددی در کشور با حضور عناصر تجدد خواه شد. این سازمانها در کنار هم زمینه انقلاب مشروطه را فراهم کردند. 

ایران بین دو انقلاب، قسمت هشتم (پایان کار ناصرالدین شاه)

     ناصرالدین شاه در پایان سلطنتش و به طور مشخص پس از نهضت تنباکو متوجه این نکته شد که نوسازیی که در دوران سلطنت او آغاز شده است چگونه دارد پایه های تخت سلطنتش را ویران می کند لذا شروع به محدود کردن عناصر و عوامل تجدد ایران کرد. سرکوب سیاسی را آغاز کرد، فعالیت دارالفنون را محدود کرد، از اعزام محصلین ایرانی به خارج کاست، ورود روزنامه هایی نظیر قانون به کشور را ممنوع و استفاده از آنها را جرم خواند، از مسافرت مردم و درباریان به خارج از کشور جلوگیری کرد، پاتوق های روشنفکری و غیر آن را در تهران تعطیل کرد. دیگر امتیازی به خارجیان نداد و مجدد عناصر سنتی را بر پستهای دولتی گماشت. از او نقل است که گفته: « وزرایی می خواهد که ندانند بروکسل شهر است یا برگ چغندر ». بابی ها را به شدت سرکوب کرد تا چهره دین مدار خودش را تقویت کند. سالهای حکومت او آمیزه ای از سرکوب انزوا و دسیسه بود که در سالهای آخر عمرش بیشتر شد. دیگر بسیار دیر شده بود و این اقدامات او نه تنها به دوام حکومتش نیانجامید بلکه سبب شد، در سالگرد پنجاهمین سال سلطنتش به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی که پیشه وری ورشکسته و از پیروان سید جمال در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی کشته شود.

ایران بین دو انقلاب، قسمت هفتم (دو شخصیت مهم در انقلاب مشروطه)

از جمله شخصیتهای تأثیرگذار در انقلاب مشروطه به گمان نویسنده سید جمال الدین اسد آبادی است. او که نخست به علوم قدیم پرداخت ولی با وجود آن که نقش دین را در تهییج توده ها مناسب دانست اما هرگز این علوم را برای رهایی از چنگال عوامل بازدارنده توسعه کشورهای اسلامی کافی ندانست و به کسب علوم جدید همت گماشت. ناصرالدین شاه پس از احساس خطر از جانب او در حالی که در حرم حضرت عبدالعظیم بسط نشسته بود او را از بسط بیرون کشید و در غل و زنجیر به ترکیه تبعدش کرد. اما با رفتن او نه تنها نهضتش متوقف نشد بلکه پیروان او راهش را تا استقرار مشروطه ادامه دادند او در لحظه مرگ اظهار تأسف کرد که چرا کوشش را معطوف همراه کردن قدرتهای سیاسی و دینی زمان با خود کرده است و اگر این تلاش را برای بیداری افکار مردم مصروف می داشت حاصل تلاشش مشهودتر بود.

یکی دیگر از چهره های تأثیر گذار بر انقلاب مشروطه میزا ملکم خان بود او که از پدر و مادری ارمنی و پرورش یافته در مدارس انگلیسی هندوستان به دنیا آمد، به واسطه شیفتگی پدر نسبت به فرهنگ و تمدن اروپا برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی به فرانسه رفت. او پس از اتمام تحصیل به ایران بازگشت و به دین اسلام مشرف شد و در دارالفنون مشغول کار گشت. او توانست با انجام کارهای محیرالعقول(شعبده بازی) توجه شاه را به خود جلب کند و امکان ایجاد یک شورای مشورتی برای تولید قوانین کشوری و فراموشخانه را برای خویش فراهم کند. ظاهرا واژه قانون نخستین بار توسط او وضع شد. او به شاه در فراموشخانه خود که شباهت به لژ فراماسونری داشت سمت استاد اعظم را داد. اما در ادامه به واسطه فشار علمای دین که قانون او را بدعت در دین و فراموشخانه او را لژ فراماسونری ملحدین اروپایی خواندند شاه مجبور شد، شورای مشورتی و فراموشخانه او را تعطیل کند و او را به ترکیه تبعید کرد. او در ترکیه با سفیر ایران در آن سامان یعنی سپهسالار دوست شد و به واسطه او توانست به سمت سفارت ایران در قاهره منسوب شود. پس از آن که سپهسالار به مقام نخست وزیری رسید. او نیز در کابینه وی مقام وزارت یافت اما به واسطه آن که این کابینه البته با اجازه شاه امتیازات زیادی به انگلیسی ها اعطا کرد[1] و این موضوع با اعتراض روحانیون و دولت روسیه همراه شد، ناصرالدین شاه کابینه را منحل کرد و میزا ملکم که لقب ناظم الدوله یافته بود به سفارت ایران در انگلستان منصوب شد. او از مشوقین اصلی ناصرالدین به متجدد ساختن ایران بود.

در دوران سفارتش در انگلستان امتیاز قمار در کشور را به برخی تجار انگلیسی فروخت این در حالی بود که چنین امتیازی اصلا در ایران وجود نداشت. پس از مطالبه وجه او از بازپرداخت آن خودداری کرد و این امر منجر به برکناریش از سفارت انگلستان شد. او پس از آن که از هرگونه پست دولتی خلع ید شد، در انگلستان اقامت گزید و فعالیتهای بسیار تند و رادیکالی را علیه شاه از طریق همکاری با هر نهادی که علیه حکومت مطلقه شاه در ایران فعالیت می کرد آغاز کرد. یکی از تأثیرگذار ترین اقدامات او چاپ روزنامه قانون بود در انگلستان انجام می شد و نسخه های آن به ایران می رسید و با استقبال خوبی همراه بود. حرف اصلی او در این روزنامه این نکته بود که عامل تمامی بدبختی های مردم ایران عدم حضور قانون در کشور است در حالی که در ایران یک شاه مستبد خود را مختار می داند که هرگونه تعدی و تجاوزی به جان و مال و بیت المال ایران و ایرانی انجام دهد و به هیچ مقامی هم پاسخگو نیست.



[1] . امتیاز فروش تنباکو، استخراج و فروش نفت، گمرک و.... که در نهایت به نهضت تنباکو انجامید و ناصرالدین که در مقابل آن نهضت کاملا بی دفاع بود مجبور شد برای آن که از خود رفع تکلیف کند کابینه سپهسالار را مقصر جلوه دهد و ایشان را برکنار کند.

ایران بین دو انقلاب، قسمت ششم (تحمل پذیری ایرانیان)

شاه در ازای پول هر فروشی را برای خود مشروع می دید تا رفاه درباریان را حفظ کند و روند توسعه را ادامه دهد به سایر ارکان کشور نیز سرایت کرد و به میزان تعدیات و تجاوزات به جان و مال مردم افزود. افزایش تورم و فروپاشی صنایع داخلی نیز بر این موضوع دامن زد و اسباب نارضایتی عمومی را فراهم کرد و ضریب امنیت عمومی کشور نیز تا حد زیادی کاهش یافت. این در حالی بود که در نیمه اول قرن سیزده حتی ضعیف ترین مردم از رفاه نسبی برخوردار بودند و از نظر خوراک و پوشاک کم و کاستی نداشتند. در نیمه اول قرن ایران با وجود آن که کشوری توسعه یافته نبود، اما توصیفات مستشرقان حکایت از آن دارد که تحمل و پذیرایی ایشان از خارجی ها بسیار بالا بود و اروپاییان با آزادی و امنیت در شهرهای ایران گردش می کردند و حتی میسیونرهای مسیحی به تبلیغ دینشان اقدام می کردند و در بعضی موارد با صلح و صفا بین علمای دین اسلام و علمای سایر ادیان مباحثات علمی در می گرفت. اما پس از شکست اول ایران از روسیه و خصوصا با توجه به رفتارهای ناشایست گریبایدوف سفیر روسیه در ایران که منجر به حمله مردم تهران به سفارت روسیه در تهران و کشته شدن 80 روس در آن شد و مقدمه جنگهای دوم ایران و روسیه گردید، نگاه ایرانیان به اجانب و پیروان سایر ادیان تغییر کرد به گونه ای که مستشرقان دیگر ایران را محیطی امن برای مسافرت و تردد نمی یافتند و پس از شروع نوگرایی ناصری در کشور کارگران ایرانی تمایلی به همکاری با مهندسان خارجی نداشتند و به هر نحو ممکن در کار ایشان اخلال می کردند.