شاه در ازای پول هر فروشی را برای خود مشروع می دید تا رفاه درباریان را حفظ کند و روند توسعه را ادامه دهد به سایر ارکان کشور نیز سرایت کرد و به میزان تعدیات و تجاوزات به جان و مال مردم افزود. افزایش تورم و فروپاشی صنایع داخلی نیز بر این موضوع دامن زد و اسباب نارضایتی عمومی را فراهم کرد و ضریب امنیت عمومی کشور نیز تا حد زیادی کاهش یافت. این در حالی بود که در نیمه اول قرن سیزده حتی ضعیف ترین مردم از رفاه نسبی برخوردار بودند و از نظر خوراک و پوشاک کم و کاستی نداشتند. در نیمه اول قرن ایران با وجود آن که کشوری توسعه یافته نبود، اما توصیفات مستشرقان حکایت از آن دارد که تحمل و پذیرایی ایشان از خارجی ها بسیار بالا بود و اروپاییان با آزادی و امنیت در شهرهای ایران گردش می کردند و حتی میسیونرهای مسیحی به تبلیغ دینشان اقدام می کردند و در بعضی موارد با صلح و صفا بین علمای دین اسلام و علمای سایر ادیان مباحثات علمی در می گرفت. اما پس از شکست اول ایران از روسیه و خصوصا با توجه به رفتارهای ناشایست گریبایدوف سفیر روسیه در ایران که منجر به حمله مردم تهران به سفارت روسیه در تهران و کشته شدن 80 روس در آن شد و مقدمه جنگهای دوم ایران و روسیه گردید، نگاه ایرانیان به اجانب و پیروان سایر ادیان تغییر کرد به گونه ای که مستشرقان دیگر ایران را محیطی امن برای مسافرت و تردد نمی یافتند و پس از شروع نوگرایی ناصری در کشور کارگران ایرانی تمایلی به همکاری با مهندسان خارجی نداشتند و به هر نحو ممکن در کار ایشان اخلال می کردند.