هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

استان هزمزگان

باسمه تعالی

 

تحلیلی از وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی استان هرمزگان با رویکرد به شهر بندر عباس و منطقۀ آزاد قشم

 

تاریخچه مختصری از منطقه با رویکرد فرهنگی

   منطقه ای که امروزه به عنوان هرمزگان شناخته می شود، از دیرباز محل نشو نمای انسان بوده و شواهد تاریخی بیانگر حضور انسان از عصر نو سنگی تا کنون در این سرزمین است. در خصوص صفحه جغرافیایی که امروزه ایران خوانده می شود، اغلب شنیده ایم که مهمترین و تمدن سازترین مهاجرت انسان به این سرزمین مربوط به اقوام آریایی، و از روسیه بوده است، که فرمانروایی از میان ایشان به نام کورش با تشکیل حکومت هخامنشیان بر پهنه این صفحه جغرافیایی کشور ایران را بنا نهاده است. و کمتر شنیده ایم که این سرزمین در گذشته های دور و در عصر نوسنگی شاهد مهاجرت دیگری از سوی صفحات جنوبی و توسط اقوام آفریقایی بوده که در مناطق جنوبی ساکن شده اند. گذر این اقوام به سوی این سرزمین غالبا از تنگه هرمز گزارش شده است، و ایشان در جزایر و نیز در سایر مناطق استان هرمزگان و سرزمینهای اطراف پراکنده شده اند. اقامتگاه های ایشان هنوز در جزیره قشم و در منطقه خربس نزدیک روستای رمچاه در فاصله 45 کیلومتری شهر قشم قابل مشاهده است. حضور این اقوام در منطقه در کنار اختلاط ژنتیکی قطعا اختلاط فرهنگی را نیز در پی داشته است، که به عنوان مثال موسیقی بومی این مناطق کاملا متأثر از موسیقی بومی آفریقا است.

   اهالی این منطقه از دیرباز با بومیان مناطق جنوبی خلیج فارس و دریای عمان در تماس بوده و به نظر می رسد، در عین تأثیراتی که در طول تاریخ از ایشان گرفته اند، اما در گذشته بیشتر بر ایشان اثر گذاشته اند، و کمتر تأثیر پذیرفته اند، احتمالا بومیان مناطق جنوبی خلیج فارس الفبای تمدن و شهر سازی را از ایرانیان این منطقه آموخته اند، و به لحاظ فرهنگی غالبا تحت تأثیر ایرانیان بوده اند. این نکته را از شباهت شهرهای اولیه شکل یافته در شیخ نشینهای خلیج فارس به شهرهای جنوبی ایران نظیر کرمان و یزد و بندر عباس و حتی شباهت معماری روستای تاریخی و زیبای لافت در جزیره قشم به هسته اولیه شهری نظیر دبی می توان دریافت کرد. اما پس از غلبه مسلمانان بر ایران و در طول تسلط ایشان و پس از آن قطعا تغییراتی در این تبدیل و تبادلات صورت پذیرفته که در این مختصر نمی گنجد.

   امروزه روند تبادل فرهنگی در منطقه معکوس شده، و به نظر می رسد، اهالی این منطقه، خصوصا برادران اهل سنت تأثیر پذیری زیادی از پیشرفتها و تغییراتی که در کشورهای حاشیه خلیج فارس و دریای عمان خصوصا امارات عربی متحده رخ داده، دارند؛ به گونه ای که اهل سنت منطقه خصوصا جوانان غالبا مرجعشان به سوی این نواحی است، و سرمایه هایشان به سوی این مناطق گسیل می شود و در آنجا انباشت می گردد؛ البته همانطور که در آمار مشخص است، بسیاری از سرمایه گذاریهای تجاری و عمرانی در کشور امارات از سوی ایرانیان انجام می شود. بنابراین این وضعیت مختص اهالی استان هرمزگان یا اهل سنت منطقه نیست، و این موضوع آفتی است که متوجه اقتصاد کشور است؛ اما به هر حال اوج این انتقال سرمایه را نسبت به جمعیت و ثروت در این منطقه و خصوصا در بین اهل سنت شاهد هستیم.  برخی جوانان اهل جزایر استان، با وجود آن که کار و کسب و درآمدشان مثلا در جزیرۀ قشم است، اما تا کنون بندر عباس را ندیده اند، ولی کوچه پس کوچه های دبی را می شناسند، و این نشانه تغییر مرجعیت جدی برخی ایرانیان خصوصا اهالی مناطق مرزی کشور است.

   به جز اعراب اقوام و ملتهای دیگری نیز در این منطقه تردد داشته اند، و تأثیرات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی زیادی بر اهالی منطقه گذاشته اند. از آن جمله می توان به شباهتی اشاره کرد، که بین آداب و رسوم و فرهنگ منطقه با فرهنگ و آداب و رسوم رایج در شبه قاره هند وجود دارد. این شباهتها خصوصا در تزئینات و تجملات رایج در منطقه در لباس، معماری، موسیقی و... قابل مشاهده است.

   اروپاییان نیز از دیرباز خصوصا از عهد صفویه به این سوی در منطقه تردد داشته اند، و این منطقه به مدت 117 سال در اشغال پرتغالیها بوده و هنوز آثار حضور استعماری آنها در جزایر متعدد، خصوصا جزیرۀ زیبای هرمز و قشم قابل مشاهده است. شاه عباس صفوی با کمک انگلیسیها به تسلط آنها بر منطقه خاتمه داد؛ اما خاتمۀ حضور پرتغالیها با حضور پر رنگ استعمار نوپای انگلیس و در ادامۀ آن آمریکا در منطقه همراه بود.

   پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی با هدف ایجاد جامعه اسلامی و با شعارهای استقلال، آزادی و  نه شرقی، نه غربی به حضور نیروهای بیگانه در منطقه به هر شکل خاتمه داد. اما این پایان مقدمه ای بود برای حضور نرم فرهنگ و عناصر بیگانه در منطه به اشکال گوناگون که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

 

توسعه یافتن منطقه پس از پیروزی انقلاب   

   این منطقه پس از انقلاب نسبت به رژیم گذشته به رشد و توسعه چشم گیری رسیده است، و البته به نظر می رسد این پدیده معلول علتهای زیر است:

1. اهمیت استراتژیک منطقه به دلیل اشراف بر تنها آزاد راه آبی کشور، و مهمترین مسیر صدور نفت، گاز و سایر محصولات کشور، و نیز مهمترین شاهراه ورود کالا و خدمات مورد نیاز به کشور.

2. قرابت جغرافیایی این مناطق با کشورهای حاشیه خلیج فارس و متأثر بودن مناطق از وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشورهای عربی، و پیشرفت چشمگیر این کشورها در سالهای بعد از انقلاب این ضرورت را ایجاب می کرد، تا نظام با رسیدگی مضاعف به این مناطق بکوشد، تا روی توجه اهالی منطقه را از خارج از مرزها به سوی داخل معطوف دارد.

3. کوشش اعراب منطقه برای نفوذ فرهنگی و اقتصادی در منطقه این ضرورت را ایجاب می کند، که با توجه بیشتر به این مناطق از نفوذ آنها در میان مردم خصوصا اهل سنت که یک سوم جمعیت منطبقه را تشکیل می دهند، کاسته شود. چرا که تعمیق نقوذ آنها در منطقه سبب تمایل بیشتر مردم به سمت ایشان شده، و این منطقه در بلند مدّت تبدیل به پایگاه مهمی برای نفوذ کشورهای منطقه می شود.

4. توسعه یافتگی و تولید اشتغال در این مناطق علاوه بر این که تا حدودی مشکل بیکاری کشور را حل می کند، زمینه مهاجرت گروه های مختلف به منطقه را فراهم کرده و این امکان تعادل جمعیتی و مذهبی را محفوظ می دارد، و به این وسیله از گسترش نفوذ اهل سنت در منطقه می کاهد.

5. با ایجاد چنین مراکز تجاری و گردشگریی در خلیج فارس و افبال توریست به این ناحیه علاوه بر درآمد زایی برای دولت و مردم، با تولید قطب تجاری دیگری در کشور این امکان برای نظام فراهم می شود، که تسلط بیشتری بر بازار داخلی داشته و به این وسیله از نفوذ بازاریان بر تنظیم قیمتها بکاهد.

   به دلایل فوق که به نظر حقیر رسید، دولت همّ بیشتری را بر توسعه این نواحی نهاده، اما این که در تحقق اهداف چه میزان موفق بوده، بحث دیگری است که نیاز به بررسی بیشتر دارد. اما از آنجا که متأسفانه کشور ما هنوز به گفتمان فرهنگی خود در امر توسعه دست نیافته، به نظر می رسد، در این مناطق هم مثل سایر مناطق کشور زیر ساختهای فرهنگی لازم برای توسعه فراهم نشده است، و این نقیصه نه تنها نتوانسته مانع اقبال فرهنگی ایرانیان و خصوصا اهالی مناطق مرزی کشور به فراسوی مرزها شود، بلکه به نظر می رسد، با گشترش ارتباطات و تبادلات در این مناطق به دلیل توسعه یافتگی بیشتر و نیز نبود زیرساختهای لازم این اقبال بیشتر شده است. از جمله کاستیهای زیر ساختی دز بخش  فرهنگ می توان به موارد زیر اشاره کزد:

1. فقدان مراکز فرهنگی مناسب با هدف توسعه فرهنگ و عقلانیت دینی.

2. فقدان زمینه های لازم برای پر کردن مطلوب و مناسب اوقات فراغت در قالب برنامه های مختلف فرهنگی، ورزشی و... که امروزه در بسیاری از مناطق کشور به یک معضل تبدیل شده، و سبب توجه مردم خصوصا جوانان به برنامه هایی می شود، که از سوی فرهنگهای دیگر برای آنها تدارک دیده می شود؛ و این اقبال به شکل خارج از کنترل و متأسفانه بسیار سطحی و ظاهری به طور فراگیری مشاهده می شود.

3.  عواملی نظیر قاچاق کالا که حرفه برخی ساکنان منطقه خصوصا اهالی بومی را تشکیل می دهد، و کمک شایانی به دسترسی آسان و ارزان به کالا و خدمات منطبق با فرهنگ بیگانه می کند؛ به طوری که مثلا یک رسیور ماهواره به سادگی با قیمت 15000 تومان قابل تهیه می باشد. طبق بررسیها نیروی انتظامی هم کنترل لازم را بر فرآیند قاچاق کالا ندارد، و در صورت دستگیری شناورهای حامل قاچاق به سادگی با دریافت مبلغ جریمه در محل توقیف اجازه گذر می دهند.

4. عدم توجه در امر توسعه به زیرساختهای سنتی و بومی منطقه و یا تعریف مناسبی از نحوه توسعه هماهنگ با فرهنگ ایرانیان مشکل دیگری است که در اغلب شهرهای بیشتر توسعه یافته مشاهده می شود، به گونه ای که شمایل این شهرها دیگر شباهتی به یک شهر ایرانی و اسلامی ندارد، بلکه بیشتر با متدهای غربی سازگار است. این پدیده به عینه در شهری مثل بندرعباس و یا در مناطقی مثل کیش و قشم مشهود است.

   تمامی این نشانه ها و نشانه های دیگر حکایت از نبود زیر ساخت فرهنگی مناسب در کشور برای توسعه است، که کشور و فرهنگ آن را شتابزده به سوی توسعه یافتگی نیم بندی کشانده که نه تنها به نتیجه مورد نظر نرسیده، بلکه آن را از نظر فرهنگی و اجتماعی با مشکلات و بحرانهای عدیده مواجه کرده است.

 

سایر پیچیدگیهای فرهنگی منطقه

   علاوه بر توضیحات فوق که بیشتر جنبه عمومی داشت و کل کشور را در بر می گرفت، این منطقه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی پیچیدگیهای بسیاری دارد، که در جای خود حائز توجه ویژه است:

1. حضور قومیتهای مختلف ایرانی و اختلاط فرهنگی شدید در منطقه.

2. حضور برخی افراد که از خاستگاهشان رانده شده، و یا در آنجا به دلایلی نظیر داشتن سابقه کیفری، جنایی و یا مواردی از این قبیل جایگاهی در اجتماع اولیه نداشتند.

3. حضور مذاهب گوناگون در منطقه و به طور غالب حضور شیعیان و اهل سنت.

4. حضور ملیتهای مختلف نظیر: هندی، پاکستانی، عرب، چینی و... در منطقه.

5. حجم زیاد توریست در منطقه به طوریکه تنها منطقه قشم در روز به طور متوسط سه هزار نفر مسافر دارد، و در سال گذشته هفتصد هزار ماشین مسافر وارد این منطقه شده است.

6. امکان ارتباط سهل و آسان از این منطقه با کشورهای حاشیه خلیج فارس و دریای عمّان، خصوصا کشورهایی نظیر امارات عربی متحده و عمّان، به گونه ای که نزدیکترین شهر عمّان به ایران ( خسب ) نیازی به روادید ندارد. و تهیه روادید دبی بین دو تا پنج روز بیشتر زمان نمی برد.

7. آزادی عمل مهاجران در این شهرها به دلیل رها شدن از خاستگاه اوّلیه شان.

8. سوابق تاریخی منطقه که همواره محل آمد شد، اقوام و ملتهای گوناگون و محل تبادل فرهنگهای مختلف بوده است.

9. رشد وهابیت و سلفی گری در منطقه که متأسفانه با حمایت کشورهای منطقه همراه است؛ و کوشش ایشان برای کسب موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی منطقه، و کوشش برای نفوذ در سایر شهرها و مناطق کشور.

   با این اوصاف این منطقه نیازمند برنامه ریزی دقیق و جدی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیر ساختی است. با همه این پیچیدگیها در حال حاضر وضعیت امنیتی و اجتماعی منطقه ظاهرا خوب ارزیابی می شود، اما دل خوش کردن به وضع موجود و انتظار تداوم این روند خطی را داشتن صحیح به نظر نمی رسد.

 

راهکارهای اهل سنت برای گسترش نفوذ در منطقه

   این بخش را با ذکر این نکته آغاز می کنیم که تمایل اهل سنت به رشد همه جانبه در منطقه موضوع عجیب و دور از ذهنی نیست، بلکه کاملا طبیعی است که یک گروه اقلیت در یک جامعه خواهان آن باشند، که به جایگاه بهتر و برجسته تری در نظام اجتماعی نائل آیند. نکته ای که باید مورد مداقه قرار گیرد این است که چه رفتاری از سوی ما این تمایل را در نزد اهل سنت افزایش داده که خود را از نظام اجتماعی کشور جدا احساس کرده، و برای تقویت جایگاه خود، بیگانه را طرف توجه قرار دهند. ایشان پس از انقلاب به طرق زیر به توسعه جایگاه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود پرداخته اند:

1. توسعه حوزه های علمیه و مراکز مذهبی و دینی.

2. برگزاری مجالس مذهبی به صورت گسترده.

3. کوشش برای نفوذ سیاسی و اجتماعی در ارکان مدیریتی کشور نظیر: نمایندگان مجلس، مدیران اجرایی و فرهنگی، اعضای شورای شهرها و... .

4. کوشش برای نفوذ در مراکز فرهنگی و آموزشی منطقه نظیر آموزش و پرورش و دانشگاه ها، به واسطه حضور عناصر اجرایی وابسته و نیز اساتید دانشگاه.

5. نخبه پروری در بین اهل سنت و اجبار جامعه به پذیرش نخبگان به منظور بهره مندی از مشارکت ایشان در امور کشور.

6. کوشش برای رشد اقتصادی به گونه ای که اکنون بخش مهمی از بازار استان و حتی استانهای مجاور نظیر فارس در اختیار اهل سنت است.

7. ایجاد شبکه اجتماعی از اهل سنت برای تبلیغ و نیز کمک و همیاری اجتماعی.

8. مشارکت در امور خیریه و عام المنفعه برای ایجاد مودت و تعلیف قلوب.

9. حضور در فضای مجازی و نیز تولید شبکه های ماهواره ای برای ارتباط بیشتر و آسانتر با مخاطبان.

10.    استفاده از سادگی و کم اطلاعی اهالی منطقه و نیز وجود احتیاجات معیشتی در نزد ایشان برای نفوذ در بین آنها.

سخن پایانی

   آنچه در فوق اشاره شد، حاصل مشاهدات اینجانب در سفر به استان زیبا و غنی هرمزگان و نیز حاصل گفتگوهای اینجانب با اهالی فرهنگ در مرکز استان و نیز منطقه آزاد قشم بود. و هرگز ادعا ندارم آنچه تقدیم شد، کاملا منطبق بر واقعیتهای آن استان است، بلکه بر این باورم که پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ما و خصوصا منطقه هرمزگان بیش از آن است که  این مختصر توان بیان آن را داشته باشد. ارائه راهکاری برای برون رفت از مشکلات فرهنگی منطقه نیز به سادگی میسر نبوده و نیازمند صرف وقت و بررسی بیشتر صاحب نظران است. اما به طور کل پیشنهاد های ذیل تقدیم می گردد:

1. برای اصلاح ساختار فرهنگی منطقه باید وفاق اجتماعی در منطقه بهبود یابد.

2.  توجه به نخبگان جامعه، یعنی کسانی که می توانند حوزه پیرامونی خود را به نحو مطلوب تحت تأثیر قرار دهند. این اشخاص باید در یک برنامه دقیق و منظم شناسایی و به نحو مقتضی مورد حمایت سخت و نرم افزاری قرار بگیردند، تا با تشکیل یک شبکه اجتماعی بتوانند در سایه وفاق و تفاهم، تأثیرات مثبت اجتماعی خود را به انجام رسانند.

3. تشکلهای مردمی خصوصا تشکلهای مردمی جوان با هر عقیده و ایده مثبتی در بلند مدّت تأثیرات بسیار خوبی بر ساختار اجتماعی و فرهنگی منطقه خواهد گذاشت.

4. توجه به موضوع اوقات فراغت و زمینه سازی برای پر کردن مثبت و پربار این اوقات.

5. توجه به عقلانیت دینی و تقویت آن در جامعه و منطقه و پرهیز جامعه از رفتارهای عصبی و احساسی که ظاهرا صبغه دینی دارند.

 

 


هدف زیبای زندگی

سختیها بخش جدایی ناپذیر زندگی انسان هستند، و دست یافتن به زیست بدون سختی در زمین از منظر قرآن امکان ناپذیر است:


لقد خلقنا الانسان فی کبد( سوره بلد )

انسان را در سختی آفریدیم


تنها انسان به واسطۀ ایمان و تغییر دیدگاه است که می تواند، شرنگ سختیها را برخویش آسان کند.  قرآن به ما آموخته که در دل این سختیها آسانی نهاده شده است:


إنّ مع العسر یسری ( سوره انشراح )

به درستی که با هر سختی آسانی است.


این آسانی به معنای آن است که سختیها به انسان این امکان را می دهند، تا انسان در مواجهه درست خود با آنها گوهر وجود خویش را شناخته و از آن طریق به بهره های بهتری از زندگی و به شناخت بهتری از خداوند دست یابد رسول گرامی اسلام می فرمایند:


من عرف نفسه فقد عرف ربه

هر کس خود را شناخت خدای را شناخته است.


اما رسیدن به دیدگاه بهتر نسبت به زندگی و خودشناسی و خدا شناسی جز به رحمت خدا میسر نیست پس باید جلب رحمتش را منظور نظر داریم.