هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

تبریک نوروز

دوستان و همراهان عزیزی که به این وبلاگ سر می زنید، برای همگی شما سال بسیار خوبی آرزومندم.

تبریک نوروز

دوستان و همراهان عزیزی که به این وبلاگ سر می زنید، برای همگی شما سال بسیار خوبی آرزومندم.

ایران بین دو انقلاب قسمت چهارم پیشینه انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطه

·        پیشینه انقلاب:

دلایل متعدد تاریخی می توان برای بروز این انقلاب ذکر کرد اما اصلی ترین دلیل بروز این انقلاب خصوصا از بعد فرهنگی، آشنایی ایرانیان با این حقیقت بود که در آن سوی آبها جوامعی وجود دارند که از دستاوردهایی برخوردارند که به ایشان قدرتی اعتا می کند، که توان تفوق بر سایر جوامع را به آنها می بخشد. اولین مواجه ایرانیان با این پدیده در جنگهایشان با روسها در زمان حکومت فتحعلی شاه رخ داد. در جنگ نخست که به فرماندهی ولیعهد ایران عباس میرزا انجام شد، ایرانیان شکست سختی خوردند و با پذیرش قرارداد گلستان امتیازات بسیاری به روسها واگذار کردند. پس از این جنگ عباس میرزا که علاوه بر منصب ولیعهدی حاکم آذربایجان نیز بود، به عنوان اولین تجددخواه ایرانی تصمیم گرفت به نوسازی منطقه تحت حاکمیت خودش اقدام کند. او قشون 6000 نفره منظمی را در منطقه ایجاد کرد، به تأسیس مدارس جدید پرداخت و کوشید تا صنایع داخلی را تقویت کند. اما دسیسه های گوناگونی بر علیه او راه افتاد حتی به او اتهام بی دینی زدند و به تمایلش برای سرنگون ساختن پدر اشاره کردند. ناتوانی ارتش منظم او در جنگ دوم با روسها پایان نوسازی او بود و او پیش از مرگش در سال 1230 شاهد مرگ اصلاحات و نوسازی خود بود. شکست ایران از روسیه در جنگ دوم منجر به قرارداد نگین ترکمن چای شد. نفوذ روسیه در ایران پس از این دو قرارداد انگلیسی ها را مجبور کرد برای جلوگیری  از نفوذ روسیه در ایران آنها نیز به جنوب ایران دست اندازی کنند تا بتوانند از طریق تسلط نظامی ایران را وادار به امتیاز دهی نمایند. از آن جمله توانستند هرگونه حق مالکیت ایران بر افغانستان را از ایران سلب کنند و از این طریق مانع دست اندازی روسیه و ایران به هند شوند.

     تجددخواه دومی که در ایران ظهور کرد، میرزا تقی خان امیرکبیر بود که پدرش آشپز عباس میرزا بود و به واسطه لیاقت و کفایتش مورد توجه عباس میرزا قرار گرفت و در مسیر ترقی و پیشرفت قرار گرفت آنجا که وقتی نوه عباس میرزا یعنی ناصرالدین شاه به سلطنت رسید وی به مقام صدراعظمی او رسید و از آنجا که ناصرالدین شاه کم سن و سال بود، امیرکبیر این امکان را یافت تا با نفوذش بر وی بنای تجدد و نوسازی را در جامعه ایرانی ادامه دهد. او به تأسیس دارالفنون همت گماشت، اولین روزنامه ایرانی به نام وقایع الاتفاقیه را به چاپ رساند، صنایع جدید را در ایران با احداث کارخانه ایجاد کرد و بسیاری اقدامات دیگر را در ایران آغاز نمود. از آنجا که تأمین هزینه این اقدامات بسیار دشوار بود او ناگزیر شد از هزینه های دربار به میزان قابل توجهی کاست و مالیاتهای جدید وضع کرد. این امر دسیسه های درباریان را بر علیهش برانگیخت و ایشان با کمک سفارتین روس و انگلیس ـ که از نفوذ سایر دول بیگانه که امیرکبیر از آنها کمک خواسته بود ( فرانسه و اتریش) ـ شاه را مجبور کردند ضمن عزل  و تبعیدش در نهایت دستور قتل او را صادر کند. این در حالی بود  که او خواهر تنی ناصرالدین شاه را در عقد خود داشت. با مرگ او هر چند روند اصلاحات متوقف نشد اما صنایعی را که او با هزینه های هنگفت احداث کرده بود همگی از بین رفت.

    ناصرالدین شاه مسیری را که خود و امیرکبیر بانی آن بودند تا سال 1275 که به قتل رسید ادامه داد و خصوصا کوشید که به پایتخت خود صورتی اروپایی بخشد. او کوشید تا سرمایه های خارجی را به ایران جلب کند. این تصمیم او در حالی بود که اروپا خصوصا انگلستان در صدد بود تا سرمایه های اضافه خود را در جایی سرمایه گذاری کند. لذا قراردادهای بسیاری بین ایران و تجار انگلیسی و روسی منعقد شد که چهره ایران را از همه نظر دگرگون کرد. توسعه جاده، قطار، تلگراف، ایجاد گمرک، بانک، بیمه، شیلات، ورود بی ضابطه کالاهای خارجی و... در ایران شروع شد. سرمایه گذاری خارجی از صفر به 1200000 پوند در نیمه دوم قرن 13 رسید. درآمد حاصل از این سرمایه گذاری ها صرف تجملات درباری، سفرهای خارجی و مقابله با تورم ناشی از گره خوردن اقتصاد ایران به اقتصاد بین المللی می شد. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سوم(شیوه ملک داری قاجار)

در آمد دولت از طریق مالیات و باج هایی تأمین می شد که از بزرگان اقوام و حاکمان دریافت می شد و سیستم دریافت آن به این شکل بود که سلسله مراتب موجود در کشور که به یک کدخدا ختم می شد، از مردم مالیات می گرفت و این مالیات دست به دست می شد تا به دربار می رسید و روشن است که در این بین دخل و تصرف های بسیاری انجام می شد. برای دریافت این مالیات هیچ قاعده و قانون مشخصی وجود نداشت و شخص حاکم مبالغ را تعیین می کرد. در ازای این مالیات حکومت وظیفه داشت که نظم و امنیت داخلی را حفظ نموده از درگیری های داخلی جلوگیری کند و در کشمکش های داخلی وساطت و حکومت کند و کشور را از دشمن خارجی محفوظ بدارد. اصلی ترین مزیت حکومت مرکزی برای ایران این بود که باب جدیدی را در کشور برای توسعه قدرت و ثروت ایجاد می کرد. تا پیش از وجود حکومت مرکزی هر کس که می توانست چند نفری را دور خودش جمع کند برای توسعه قدرتش شروع به چپاول دیگران می کرد ولی با وجود حکومت مرکزی دیگر چنین امکانی وجود نداشت و هر کس که می خواست به قدرت و ثروتش توسعه بخشد باید از طریق دالان های قدرت راهی به دربار، خصوصا شخص شاه می یافت. این وضعیت صلح و ثبات بیشتری در کشور پدید آورده بود. کسانی که نمی توانستند به این دالانها دسترسی پیدا کنند معمولا توسط آنها که راهی یافته بودند مورد تعدی و تجاوز قرار می گرفتند و معمولا هیچ امکانی هم برای دفع ظلم نداشتند. یکی از راه های ورود به این دالانها ازدواج بود. اشخاص می کوشیدند از طریق وصلت با خاندان سلطنتی راهی به دربار شاه بیابند. یکی از دلایل تعدد زوجات شاهان قاجار این نکته بود. راه دیگر پرداخت مبالغ کلان به متصدیان این دالانها و نیز شخص شاه بود.

    حکم شاه تا آنجا که با حکم شرع رایج مغایرتی نداشت در حکم خدا بود و اجرای آن ضروری و هر کس که از حکم ایشان روی بر می تافت خونش هدر بود و اموالش به یغما می رفت. اگر کسی علیه شاه سر به شورش بر می داشت، شاه دست دشمنانش و یا افراد سود جو و یا اراذل و اوباش را بر جان و مال و ناموس او باز می گذاشت. برای نمونه در این دوران مردم نیشابور یک بار سر به شورش برداشتند و با اجازه و اشاره شاه ایلات و قبایل پیرامون شهر به شهر یورش بردند و به غارت و چپاول آن پرداختند. در کل نظر نویسنده این است که قدرت شاهان قاجار نه به دلیل قدرت خود ایشان بلکه بیشتر به خاطر ضعف و نابخردی جامعه بود. شاهان قاجار بسیار کوشش می کردند که حکومت خود را به آسمان پیوند بزنند و از این طریق برای خود مشروعیت الهی دست و پا کنند. به هر حال حتی کسانی که در آن زمان حکومت ایران را استبدادی طلقی می کردند اما با یک بررسی میدانی غالبا بر این نظر بودند که ایران برای پرهیز از درگیری های داخلی و خارجی به یک پادشاه قهّار نیازمند است که همواره شمشیر آخته ای داشته باشد.

ایران بین دو انقلاب قسمت دوم

اجزاء این موزائیک قومی ـ فرهنگی ـ دینی ـ مذهبی ـ فرقه ای در ایران مرتبا حتی در کوچکترین اجزاء خود ( بالا ده و پایین ده ) همواره بر سر منافع با هم در جنگ بودند. اصلی ترین درگیری در کشور بین یک جا نشینان فارس در جنوب کشور و صحرا گردان ترک در جریان بود. آغا محمدخان قاجار توانست با ایجاد اتحاد در ایل بزرگ قاجار و هم پیمان شدن با برخی بزرگان کشور و بر انداختن حکومت خاندان زند در شیراز به تدریج ایران را یک پارچه کرد و حکومت پادشاهی خاندان قاجار را در تهران که نزدیک املاک ایل قاجار قرار داشت تأسیس کرد. آغا محمد خان باوری به ایجاد دستگاه دیوانی و درباری عریض و طویل نداشت و خود نیز کمتر در تهران مستقر بود. در نهایت هم بدست دو تن از نوکرانش در گرجستان  به قتل رسید. پس از او حکومت با کشمکش مختصری بین مدعیان به ولیعهد او که برادر زاده اش بود ( فتحعلی شاه ) رسید. او بر خلاف عمویش کوشید که راه و رسم پادشاهان قدیم ایران را مجدد احیا کند و به ایجاد دستگاه دیوانی عریض و طویلی و ایجاد لشکر همت گماشت اما مشکلات مالی و نیز عدم هاله تقدس بر گرد ایشان همواره پادشاهان قاجار را از اقتدار مورد انتظارشان که مثلا در حکومت صفویه شاهد آن بوده ایم دور نگه داشت. بعضی عالمان مذهبی حکومت شیعه را از آنِ امام دوازدهم شیعه می دانستند که در غیت بود و حکومت بر شیعه را در زمان غیبت از آن عالمان دین می دانستند اما به هر حال وجود شاه را برای برقراری نظم و امنیت تأیید می کردند.

     سرجان ملکم بیان می کند: « هر چند شاه والیانی برای ولایات انتخاب می کرد اما در چنانچه آن والی در حوزه استحفاظیش محبوبیتی نداشت، هرگز نمی توانست امورات را پیش ببرد و چنانچه مردم از حضور او در آن منطقه ناراضی بودند شاه چاره ای جز عزل او از منصبش نداشت ».

       مردم بیش از هر چیز نگران معیشت خود بودند و بعد از آن بیشتر تحت تأثیر سران ایل و قبیله خود و در مناطق شهری بیشتر تحت تأثیر عالمان دین و بزرگان قوم خود بودند.

      لذا شیوه ملک داری قاجاریه مبتنی بر ایجاد موازنه قوا از طریق تفرقه بینداز و حکومت کن از طریق دسیسه چینی های بسیار انجام می شد. قاجاریه هرگاه با قدرت بزرگی مواجه می شد، چنانچه در خود توان رویارویی با آن را نمی دید، عقب نشینی می کرد و به خواست آنها گردن می نهاد و هنگامی که زورش می چربید با شدت عمل تمام با آن مواجه می شد تا در دل رقبا رعب و وحشت ایجاد کند. هرگاه از جانب گروه یا قبیله ای احساس خطر بالقوه می کرد، می کوشید از طریق تقویت و یا ایجاد قدرت رقیب به کنترل آن اقدام کند. گاهی دو قدرت رقیب را با دریافت رشوه و هدیه والی یک منطقه واحد می کرد و هنگامی که آنها بر سر کسب قدرت نیروهایشان به جان هم می افتادند و ضعیف می شدند. قدرت سومی را با دریافت رشوه و به بهانه ناتوانی قبلی ها والی منطقه می کرد و قدرت آنها را دفع می کرد.