هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ضابطه مندی کمال انسان در قرآن قسمت چهارم(تزکیه)

به نام خدا

در اولین جلسه از بخش دوم درس گفتار "ضابطه مندی رشد و کمال انسان از نظر قرآن"، پس از رفع اشکال بخش اول به مبحث تزکیه به عنوان یکی از موارد مهم در ضوابط کمال انسان پرداخته شد.

تزکیه از منظر قرآن زیرساخت هر رشدی در تکامل انسان است، یعنی از خود پاک شدن و از خدا پر شدن. به بیان دیگر با توجه به آیه ی «... وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ ...»[1] می توان تزکیه را گذر از خود پنداری و حرکت به سوی خود الهی یا خود حقیقی تعریف کرد. تزکیه بر قلب انسان اثر گذاشته و سبب بروز گنجایش برای توجه به حق (ذکر) و پذیرش آن می شود این وضعیت را قرآن اصطلاحا شرح صدر می نامد.

قرآن تزکیه را فعل خاص خدا می داند. به عنوان مثال در این باره می توان به آیات «... وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکمُ‏ْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکىَ‏ مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یُزَکىّ‏ِ مَن یَشَاءُ  وَ اللَّهُ سمَِیعٌ عَلِیمٌ»[2] و « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً»[3] اشاره نمود. با این وجود، قرآن متذکر می شود که در فرایند تزکیه، خداوند تلاش بندگان را نادیده نمی گیرد. در حوزه اختیار، انسان با ایمان و عمل صالح می تواند، استعداد تزکیه را در خود ایجاد کند اما به طور مشخص تر قرآن عواملی را برای این منظور بیان می کند که از آن جمله می توان به رفع شک و تردید، ذکر خدا (یعنی رفع توجه از خویشتن و عطف توجه به خدا)، هجرت، جهاد، شهادت، انفاق (خصوصاً انفاق مخفی)، قرض الحسنه، تضرع به درگاه خداوند، ریاضت، و اجتناب از گناهان کبیره اشاره نمود.

در دو جلسه ی آینده به دیگر ضوابط کمال انسان از نظر قرآن پرداخته خواهد شد.

 



[1].انفال 24 : «... و آگاه باشید که خدا در میان شخص و قلب او حایل می‏شود ...»

[2].نور 21 : «... و اگر فضل و رحمت خدا شامل شما نبود احدی از شما (از گناه و زشتی) پاک و پاکیزه نمی شد، اما خدا هر کس را بخواهد پاک می گرداند، و خدا شنوا و داناست.»

[3].نساء 49 : «آیا نمی بینی آنان را که دعوی پاکدلی می کنند؟ (که چه سخت در اشتباهند.) خداست که هر که را بخواهد پاک می کند، و به هیچ کس به اندازه ی رشته ی وسط هسته خرمایی ظلم نمی شود.»

 

ضابطه مندی کمال انسان در قرآن قسمت سوم(اسماء الهی و حضور امری فراضابطه)

به نام خدا

سومین جلسه از درس گفتار "ضابطه مندی رشد و کمال انسان از نظر قرآن" با بحث در خصوص اسماء الهی و نقش آنها در کمال انسان ادامه یافت و معرفی بخش اول این پژوهش به پایان رسید.

اسماء الهی نخستین ظهورات ذات پروردگار هستند و ذات خداوند به وسیله ی اسمائش از مقام غیب مطلق ظهور می یابد. این اسماء واسطه ی بین خدا و خلق، چه در زمینة ایجاد، چه در زمینه ی ارتباط و چه از لحاظ بازگشت خلق به خدا از حیث تکاملی هستند.

با توجه به آیات : «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»[1] و « فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ»[2] و بررسی اینکه در هر آیه چه عاملی باعث سجده ی فرشتگان به آدم ذکر شده است، می توان دریافت که مطابق آیات 31 تا 34 سوره ی بقره، علت رسیدن انسان به مقام خلیفه اللهی، درک نظام اسماء الهی است در حالی که در سوره ی حجر، عامل رسیدن انسان به عالی ترین مقام کمالیش، بهره مندی از روح بیان شده است. به این ترتیب با در کنار هم قرار دادن این دو بیان از قرآن می توان نتیجه گیری نمود که بهره مندی از «روح» سبب عالم شدن انسان به اسماء الهی است.[3]

از سوی دیگر با اشاره به آیات 21 حجر، 6 زمر و 25 حدید می توان به این استنتاج رسید که آنچه در جهان ظهور پیدا کرده است، حقیقتش در اسماء الهی است و اسماء الهی خزائن غیب خدا هستند که خداوند از محل آنها همه چیز را با قدر و اندازة مشخص ظهور می دهد. با این فرض روح خدا که تعلقش به کالبد انسان سبب علمش به تمامی اسماء می شود«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها  ...» محل ظهور اسم اعظم خداوند است زیرا این اسم جامع تمامی اسماء الهی است. انسان به واسطه بهره مندی از روح خدا به اسماء الهی آگاه می شود و خلیفة خدا بر زمین و مسجود فرشتگان می گردد، اما در هبوط انسان بر زمین، طبق توضیحاتی که سابقا ارائه شد، غالبا بخشی از این آگاهی فراموش می شود و انسان بر دامنة حساسی از نظام اسماء الهی قرار می گیرد که بین دو مغناطیس توحید و تکاثر است در این جایگاه انسان از بسیاری مخلوقات برتر اما از برخی نیز پست تر است، لذا قرآن می فرماید:«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»[4] از این بیان قرآن نیز طبق توضیحات گذشته می توان به تفاوت بهره مندی مخلوقات از روح و متناسبا تفاوت مرتبة اسمایی آنها پی برد. به این ترتیب می توان مراتب اسماء الهی و مراتب ظهور آنها در عالم خلق را قرینة یکدیگر دانست؛ به بیان دیگر، اسم اعظم خداوند در روح ظهور پیدا کرده است و سایر مخلوقات به تناسب ظرفیت بهره مندیشان از روح محل ظهور مرتبه ای از اسماء الهی هستند.

از آیات و روایات این گونه استفاده می شود که فراتر از این نظام اسمائی، اسمی حضور دارد که حجاب مطلق ذات الهی است. این اسم فراتر از نظام اسماء الهی و ضوابط ناشی از آن می تواند تأثیر گذار باشد و تأثیر ویژه ذات الهی ناشی از آن است. آگاهی انسان به این اسم یک آگاهی اجمالی است و حتی کاملترین افراد بشر از چگونگی ظهور و بروز این اسم و نحوه تأثیر آن مطلع نیستند بنابراین قرآن در عین به رسمیت شناختن ضوابط در تکامل بشری به حضور امری فراضابطه در این فرایند اشاره می کند که تنها در حیطه علم خداوند است و در خصوص تأثیر آن نیز چون و چرایی در کار نیست « لا یسئل عما یفعل و هم یسألون »[5]. بنابراین سیر تکاملی انسان امری دو ساحتی است بین ضابطه مند بودن و حضور امری فراضابطه یعنی انسان در عین توجه و رعایت ضوابط تکاملش، هرگز نباید تلاش و کوشش خود را ضامن کاملی برای کمال و سعادتش بداند و باید متوجه باشد که تنها خواست و اراده مطلق خداوند است که او را به کمال می رساند یا از کمال باز می دارد و البته خدا در قرآن وعده فرموده که تلاش و کوشش انسان را بی اجر نمی گذارد.

 

 



[1]. بقره 31

[2]. حجر 29

[3]. در این جلسه در شرح اسماء الهی، با اشاره به حدیثی از امام صادق علیه السلام مراتب اسماء الهی نیز مورد اشاره قرار گرفت.

[4]. اسرا 70

[5]. انبیاء 23. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توانید به رعد، 41 و مائده، 118 مراجعه کنید.

فرهنگی می‌تواند پیروز باشد که پاسخگو باشد( سخنی درباره جنگ نرم و ضرورتهای آن )

مقدمه
   بحث جنگ نرم همواره یکی از بحث های داغ چند ساله اخیر در کشور ما بوده است. همایش های مختلفی در این زمینه برگزار شده و کتاب‌هایی نیز به رشته تحریر در آمده است. تعابیر مختلفی از جنگ نرم در کشور وجود دارد. عده ای آن را بسیار گسترده و فراگیر می دانند و عده ای دیگر آن را محدود به فعالیت‌های تبلیغی و ترویجی خاصی می دانند که هدفش تغییر در اوضاع فرهنگی یک کشور است. صحبت از جنگ نرم زیاد است ولی این موضوع یکی از بی سر و سامان ترین مباحث کشور ماست به واسطه مطالعاتی که در این زمینه دارم چند وقت پیش یکی از مجلات در این خصوص با من مصاحبه ای کرد که خلاصه آن را در برای استفاده علاقمندان نشر می دهم.

تعاریف مختلفی از جنگ نرم در کشور ما و دیگر کشورها ارائه شده است، تعریف جامع شما از جنگ نرم چیست؟

   پیرامون همین موضوع جلسات کارشناسی گذاشتیم که بتوانیم مفاهیم را واضح تر کنیم و در این جلسات این تعریف پذیرفته شد که « جنگ نرم عبارت است از مجموعه عملیات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با محوریت یک عامل خارجی با هدف تغییر سیاسی در یک کشور به صورت مهندسی شده با ابزار و اهداف مشخص».

   در ذهن عموم و حتی بسیاری از دست اندر کاران فرهنگی وقتی از جنگ نرم یاد می شود، همان تهاجم فرهنگی به خاطر می آید یعنی جنگی که هدف آن تغییر ساختار فرهنگی جامعه است. یعنی جنگ به معنای مواجهه براندازَنده، زیرا قصد دارد یک فرهنگ را براندازد ( فرهنگ انقلابی ) و به جای آن فرهنگ غربی را جانشین کند.

   تعریف دقیق تر آن این است که جنگ نرم ماهیت کاملاً سیاسی دارد و به عملیات های گوناگونی اشاره دارد که هدف نهایی مجموع آنها تغییر سیاسی است. جنگ نرم اذهان جامعة هدف را از جهات مختلف مورد هجوم قرار می دهد تا مبانی فکری یک نظام سیاسی و نیز کارآمدی آن را برای شهروندانی که تحت حاکمیت آن نظام هستند زیر سؤال ببرد و از این طریق مشروعیت نظام را به خطر اندازد و پایگاه اجتماعی آن را از بین ببرد و پس از آن نظام سیاسی مورد نظر را مجبور به پذیرش تغییرات مورد نظر و یا مجبور به سقوط کند. مثلا در ارتباط با کشور خودمان، تحریمهای اعمال شده از سوی غرب با این هدف است که نظام جمهوری اسلامی را ناکارآمد نشان دهند، یعنی بگویند نظام جمهوری اسلامی نمی تواند با دنیا تعامل داشته باشد و بعد از 35 سال با این همه ذخایر الهی و طبیعی، مردم ایران باید با انواع بدبختی زندگی کنند و این را می خواهند گردن ناکارآمدی نظام بیندازند و با کاستن از پایگاه اجتماعی نظام سیاسی کشور آن را مجبور به پذیرش تغییرات مورد نظر غربیان کنند.

در واقع جنگ نرم اعم از تهاجم فرهنگی است. حیطه جنگ نرم چگونه مشخص می شود؟ قطعاً بعضی از مشکلات جامعه چه اقتصادی، چه اجتماعی و چه فرهنگی به خود ما بر می گردد. حیطه جنگ نرم چگونه مشخص می شود.

   نمی شود به سادگی در مورد آن اظهار نظر کرد مثلا در ارتباط با تحریمها، باید در این زمینه کار کارشناسی دقیق انجام شود که اگر تحریم ها بر ما اعمال شده است، تا کجا ناشی از اشتباهات ماست و از کجا ناشی از نظام نابرابر و سلطه گری است که بر دنیا هژمونی دارد. هرچقدر خوشبین به نظام جهانی باشیم نمی شود منکر شد که آنها می خواهند قدرت خود را به اشکال گوناگون بر دیگران دیکته کنند و شکل نرم اعمال قدرت امروزه در دستور کارشان است مضافاً اینکه در بسیاری اوقات این دو عامل ( اشتباهات ما و نظام سلطه جهانی ) همدیگر را تشدید می کنند یعنی اشتباهات ما زمینه ای می شود که آنها از این اشتباهات استفاده کنند و اهدافشان را پیش ببرند. من الان نمی توانم مرزبندی مشخصی بیان کنم اما فکر می کنم که اشتباهات و کاستی هایی که در سیستم های مختلف ما وجود داشته و دارد تأثیرشان بر آسیبهای وارده خصوصا در حوزه فرهنگ بسیار بیش از عوامل دیگر است بنابراین ما برای رفع آسیبها و بهبود وضعیتمان باید به طور جد در فکر اصلاح ساختارهای مدیریتی کشورمان خصوصا در حوزه فرهنگ باشیم.

آیا تحریم هایی که امروزه علیه ما تصویب شده جنگ نرم است و اگر است با چه مؤلفه هایی جزو جنگ نرم محسوب می شود؟

بله. زیرا سیستم کلی جهان ناخودآگاه یا خودآگاه به سمتی می رود که نظام واحدی را پذیرا شود و این نظام چه میزان مصالح واقعی بشریت را تأمین می کند، محل بحث ما نیست اما این نظام واحد به اشکال گوناگون ظهور می یابد و یکی یکی کشورها را به کام خود می کشد. روسیه به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهان عاقبت به این جمع بندی رسید که باید با این سیستم کنار بیاید. زمانی معادله قدرت در جهان به نفع کشورهایی بود که از برتری نظامی و سیاسی برخوردار بودند. دوران اوج این وضعیت زمان جنگ سرد بود که خصوصا روسیه و آمریکا با توسعه تسلیحاتی و سیاسی کوشش می کردند از کشورهای مختلف یارگیری کنند اما یک زمان بلوک شرق به این جمع بندی رسید که دارد بازی را می بازد و دلیلش این بود که اولویتهای جهانی تغییر کرده بود و اقتصاد اولویت نخست همگان شده بود. از این زمان کشوری قوی تر است که ثروتمند تر است؛ ثروت به معنای عام یعنی سرمایه های انسانی، مالی، طبیعی، تاریخی و...  لذا بلوک شرق و در رأس آن روسیه اقتضائات جدید را پذیرفت. درست است که روسیه هنوز هم در صدد احیای روسیه تزاری است، یا ترکیه در فکر احیای امپراطوری عثمانی اما عملا وارد بازی جهانی شده اند و خیلی از اقتضائات را می پذیرند. رئیس جمهور چین نیز زمانی اعلام کرد که اگر می خواهیم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم باید حداقل پنجاه سال با جهان دوست باشیم، یعنی اقتضائات آن را بپذیریم.

   در این میان هنوز بعضی نظام ها قصد دارند مبتنی بر ایدئولوژی خودشان رفتار کنند، از آن جمله نظام جمهوری اسلامی است که هنوز به اقتضائات نظام جهانی تن نداده و کوشش کرده که هنجارها و گفتمان خودش را حفظ کند. این کوشش ارزشمند و قابل تقدیر است اما از سوی نظام جهانی با آن مقابله می شود و هزینه های سنگینی را بر کشور تحمیل می کند. تحریمها که مورد پرسش شما بود از این قبیل هزینه هاست.

    بعد از جنگ سرد و فروپاشی نظام کمونیستی مخصوصا اتحاد جماهیر شوروی، تقابل قدرتها وارد مقوله جدیدی شد که اسم آن جنگ نرم است. جنگ سرد به جنگ نرم تبدیل شد که در آن کشورها با قدرت نرمشان منافعشان را تأمین می کنند.

چیزی که مسلم است این است که جنگی در جهان وجود دارد و هر کشوری ممکن است با آن درگیر باشد و زمانی که جنگ وجود دارد دو سه راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه صلح کنیم و مؤلفه های آنها را بپذیریم یا اینکه حمله کنیم یا در مقابل این جنگ بایستیم و دفاع کنیم و طوری خودمان را قوی کنیم که جنگ نرم نتواند در جامعه ما نفوذ کند. پیشنهاد شما کدام راه برای مقابله با جنگ نرم است؟

در جاهایی باید دفاع کنیم و در جاهایی باید حمله کنیم اینها حسب اقتضا رخ می دهد و اجرای درست آن نیازمند هوشمندی در مدیریت عملیات است اما پروژه کلانی که باید در مقابل این جریان در نظر گرفت قدرتمند شدن است. وظیفة اصلی نهادهای فرهنگی توسعه و تعمیق قدرت نرم در حوزه معرفت و سبک زندگی است. درست است که ما می گوییم تهاجم فرهنگی اما به نظر من اگر واقع بین باشیم آنها در حال عرضه قدرت نرم خودشان هستند و درست است که این عرضه شدید و فراگیر است و غالبا جامعه ای که با این هجمه مواجه می شود در مقابلش خلع سلاح می شود زیرا آنها با شیوه ای مناسب و با بهترین تکنولوژی فرهنگشان را عرضه می کنند. در مقابل سایر فرهنگها غالبا چاره ای ندارند جز این که از مزیت بومی بودن فرهنگ خودشان استفاده کنند و به نیازهای جامعه هدف مبتنی بر داشته ها پاسخ دهند مسلماً هیچ جامعه ای داشته های خودش را کنار نمی گذارد تا از آنچه دیگران پیشکش می کنند استفاده کند زیرا ما در این فرهنگ رشد کرده و به آن تعلق خاطر داریم. مشکل ما این است که ما نتوانستیم پاسخگویی مناسب به نیازهای جامعه داشته باشیم و اگر این پاسخگویی را می داشتیم این تهاجم نمی توانست تا این حد مؤثر واقع شود. مثلا نسل جوان چه نیازهایی دارد؟ نسل جوان به احترام، توجه، تریبون برای اظهار وجود و سخن گفتن، ارتباط با جنس مخالف، به امید، نشاط، شادی احتیاج دارد. بحث های فکری و ایدئولوژیک سر جای خودش محترم است، اما اگر به این نیازها توجه نشود جوانان توجهی به اصلاح پندار و رفتارشان نخواهند کرد و قطعاً برای رفع نیازهایشان به جای دیگر می روند و برایشان مهم نیست آنچه نیازشان را برطرف می کند از کجا آمده است مردم نگاه می کنند ببینند آنچه به ایشان ارائه می شود جوابگو هست، اگر جواب بدهد تابع هستند.

جنگ نرم در سال‌های اخیر بیشتر به صورت تئوری باقی مانده، کتاب و مباحث تئوری زیاد گفته شده است اما در عمل کاری نکرده ایم و در راهکار مشکل داریم و هنوز راهکار درست و عملی برای جنگ نرم نتوانستیم ارائه دهیم.

 همینطور است ظاهرا این ویژگی ما ایرانیان است که تا وضعیت بحرانی نشود اقدام جدی نمی کنیم به طور مثال دانشجوییم درس را در طول ترم نمی خوانیم و شب امتحان می خواهیم تمام کتاب را بخوانیم. من چند سال پیش به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدم، آنجا خسی در میقات جلال آل احمد را با دقت خواندم ایشان آنجا که خاطرات شب آخر سفر را می نویسد، در توصیف رفتار هم سفران در شب آخر می گوید آنها تا صبح بیدار بودند و به عبادت و راز و نیاز مشغول بودند در حالی که شبهای دیگر خیلی راحت می خوابیدند. این ویژگی در عبادتهایمان هم سریان دارد مثلا در ماه رمضان خصوصا در شب های قدر می خواهیم همه گناهانمان را یکباره بریزیم و همه چیز را به یکباره از خدا بگیریم، یا تمام گناهانمان را با عزاداری برای امام حسین پاک می کنیم و خیالمان را راحت می کنیم. وقتی در جنگ نرم نیز به جاهای بحرانی می رسیم همه شتابزده قصد دارند کاری بکنند بدون اینکه شناخت و انسجام مناسبی وجود داشته باشد. در این حوزه وضع مناسبی نداریم! طبیعی است در این آشفته بازار نمی توانیم انتظار داشته باشیم که برنامه مدونی بیاید و آن را هدایت و راهنمایی کند. لذا تقابلمان در برابر جنگ نرم بیشتر به یک سری حرکت های چکشی و بگیر و ببند و فیلتر کردن و پارازیت فرستادن محدود می شود و اینها مشهودتر است تا حرکت های حساب شده که منجر به پاسخگویی فرهنگ باشد. به طور مثال، ارتباطات نامشروع در جامعه زیاد شده، راهش برخورد پلیسی است یا دنبال علاج بودن برای نیازهای جنسی؟

در عرصه جنگ نرم مدیریت جهادی به چه صورت است؟ خطری که شما در مورد جنگ نرم فرمودید قطعا مدیریت جهادی نیاز دارد. اگر بخواهیم در این حوزه مدیریت کنیم چه کارهایی باید انجام دهیم؟

درست است که موضوع حاد است و باید به فکر مدیریت جهادی بود اما نباید مدیریت جهادی وقار لازم برای اینکه بنیان درستی برای این کار گذاشته شود را از ما بگیرد. مدیریت جهادی به معنی مدیریت ایثارگرانه است یعنی وقتی شما به تصمیم درست مدیریتی می رسید باید برای انجام آن ایثارگری کنید. مفهوم مدیریت جهادی از نظر من این است؛ نه اجرای تصمیمات عجولانه و شتابزده. باید نهادی علمی، وزین و قوی در کنار نهادهای اجرایی کارآمد در این خصوص تولی گری کنند. به طور مثال متولی محیط زیست در کشور سازمان محیط زیست است و هرجا اتفاقی برای محیط زیست بیفتد یا در شرف وقوع باشد، آن سازمان حق دخالت دارد. در این زمینه هم باید متولی روشن و مشخص و تعریف شده وجود داشته باشد سپس با پیش فرضهایی که در این مصاحبه به برخی از آنها اشاره شد، باید در صدد تولید یک سند بالادستی باشیم. این سند باید بالای سر تمام دستگاه ها قرار گیرد و با نظارت صحیح در کل کشور به اجرا گذاشته شود و مرتبا بازخورد فعالیتهای انجام شده برای بهبود کار و سند مورد استفاده قرار گیرد. این به معنای تولید یک نهاد جدید نیست بلکه همین نهادهای موجود را باید برای این کار باز مهندسی کرد.