هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و پنجم(یکسان سازی ملی رضا شاهی)

     کوشش رضاشاه برای یکسان سازی ملی نیز سبب رنجش های بیشتر بین اقلیتهای دینی، قومی و زبانی در کشور شد. حتی در پاره ای موارد سران اقلیتها اعدام و یا ترور شدند. از آن جمله ارباب کیخسرو رئیس زرتشتیان کشور که صادقانه از رضاشاه در تمامی این سالها حمایت کرده بود تنها به دلیل این که پسرش بر خلاف میل او در آلمان علیه حکومت رضا شاه سخنرانی انتقاد آمیز کرده بود، توسط نیروهای شهربانی ترور شد. مدارس بهائیان و ارامنه تعطیل شد و نشریات داخلی مقالاتی را برای تحریک اقلیتها خصوصا اقلیتهای دینی در برابر هم آغاز کردند. نظر کنسول انگلستان این است که این اقدامات با این هدف انجام می شود که رضاشاه که از حمایت سایر اقشار از خود ناامید شده است در صدد است حمایت بخش متوسط سنتی و روحانیون را برای خود جلب کند.این رویه حکومت بیشترین نارضایتی را در بین آذری ها برانگیخت. آذری ها که شهری تر از سایر اقلیتهای قومی در ایران هستند وقتی مشاهده کردند که روزنامه ها و چاپخانه های فارسی جای مشابه ترکی را می گیرد رنجش بسیاری یافتند. دولت برای مقابله با مخالفتها در سراسر کشور بیش از پیش به خشونت متوسل شد تا آنجا که در سال 1320 علاوه بر ایرانیان بسیاری از اروپاییان نیز بر این نظر بودند که رویه موجود به دلیل بروز نارضایتی عمومی از حکومت به زودی سبب می گردد که به نحوی از انحاء حکومت سرنگون شود. بیشترین احتمال برای سرنگونی حکومت از جانب نظامیانی می رفت که از نفوذ نظامی و اجتماعی بالایی برخوردار بودند.

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و چهارم(طبقه کارگر در زمان رضا شاه)

حکومت رضا شاه شاهد ظهور طبقه کارگر صنعتی ناراضی نیز بود. شرایط بد کار در کنار از بین رفتن اخلاق کاری که در گذشته توسط کارفرمایان رعایت می شد و نبود نظام تأمین اجتماعی سبب نارضایتی عمده نزد کارگران شد. کنسول انگلیس گزارش می دهد که رضا شاه نظام کار و کارگری گذشته ایران را که در آن اخلاق و انسانیت نسبی بر روابط ارباب و رعیتی حاکم بود را بر انداخت ولی هیچ نظام جدیدی را نیز نتوانست جانشین آن کند. شرایط کارگری به گونه ای بود که به گفته یک سیاح اروپایی به برده داری بیشتر شباهت داشت.

    این وضعیت باعث بروز نارضایتی هایی غالبا به صورت مخفی و زیر زمین در بین کارگران شد که این تشکل های زیر زمینی در پاره ای موارد شورش ها و تظاهراتی را نیز سبب می شد که کمتر توفیق می یافت و اغلب با سرکوب و دستگیری عوامل اصلی به پایان می رسید. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و سوم(برخورد با گروه 53 نفر)

جمعیتی که بعدها به 53 نفر مشهور شدند و هسته مرکزی حزب توده را به وجود آوردند تنها به دلیل نشستهای گاه گاه محفلی شان دستگیر، محاکمه و محکوم شدند(آبان 1317). رهبر این گروه دکتر تقی اَرانی به ده سال زندان محکوم شد. او استاد فیزیک بود و 36 سال سن داشت و در رشته های مختلف از جمله پزشکی در داخل و خارج از کشور تحصیل کرده بود.

     ارانی به انتشار مقالات و نشریاتی اقدام کرد که مبانی ماتریالیستی کمونیسم را در زمینه های مختلف توضیح می داد و از آنجا که این نشریات روش و بیان بسیار علمی داشت تولید آنها از سوی حکومت سرکوبگر رضا شاه با مخالفت مواجه نشد، زیرا نفوذ اجتماعی آن کمتر از آن بود که نگرانی ایجاد کند. اما هنگامی که این جماعت روشنفکر در سال 1316 در روز جهانی کارگر اقدام به بزرگ داشت این روز کردندو بیانیه جهانی حزب کارگر را در سطح دانشگاه منتشر کردند، حکومت دیگر ایشان را تاب نیاورد و همة آنها دستگیر شدند. تقی ارانی در دادگاه اعلام داشت که این دادگاه با دادگاههای حزب نازی قابل مقایسه است و نیز اعلام داشت که شما نمی توانید مد غربی، شهرهای مدرن، محصولات غربی، نهادهای غربی، صنایع غربی و... داشته باشید بدون آن که اندیشه و منش غربی خصوصا در عرصه سیاسی را پذیرا شوید. اظهارات او باعث شد که به اشد مجازات یعنی ده سال زندان انفرادی محکوم شود اما تنها 16 ماه پس از حبسش در بهداری زندان درگذشت. پزشک بهداری علت فوت او را بیماری تیفوس اعلام کرد اما یارانش حکومت را مسئول مرگ او دانستند و حتی کنسول انگلیس هم در گزارشش علت مرگ او را بد رفتاری مأموران زندان با وی بیان کرده است. به هر حال ارانی پدر معنوی حزب توده شد. 

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و دوم(تنهایی رضا شاه)

در 1316 تقریبا شاه تنها شده بود و فقط معدودی از روشنفکران قدیمی هنوز پیرامون او بودند که آنها نیز یکی یکی به اشکال مختلف از گردونه خارج می شدند و یا خود به حیات خود خاتمه می دادند به عنوان مثال داور که وزیر دادگستری رضا شاه بود از ترس شاه خودکشی کرد. کسروی به عنوان یکی از نمایندگان روشنفکران حامی رضا شاه در مقاله ای نقش دوگانه حکومت رضاشاه را تبیین کرد که او از سویی او را به دلیل حفظ یکپارچگی ایران از بین بردن شورشهای پیرامونی کشور، کاستن از قدرت روحانیون و خوانین کشف حجاب و ایجاد نظم نوین در کشور، توسعه آموزش، سامان دادن به وضعیت اسف بار ایلات و عشایر و توسعه صنعتی و عمرانی کشور، ایجاد اصلاحات فرهنگی ستود اما از سوی دیگر او را به دلیل نادیده گرفتن قانون اساسی، انباشت ثروت، ترجیح دادن مقامات لشکری به کشوری، غصب اموال دیگران، کشتن روشنفکران و... نکوهش کرد. نسل جوان هیچ نگاه مثبتی به رضا شاه نداشت و خدمات او را نادیده می گرفت زیرا آنها هیچ درکی از شرایط پرآشوبی که سبب ظهور دیکتاتوری به نام رضا خان شد نداشتند. این دیدگاه سبب بروز حرکات ضد نظام در داخل و خارج از کشور شد. از آن جمله جمعی از دانشجویان در کلن گروهی را تشکیل دادند و فعالیت های سیاسی بر علیه حکومت را شروع کردند و نشریه پیکار نیز با گرایشات کمونیسیتی بر علیه نظام تولید شد. اعتراض های دانشجویی در خارج از کشور توسعه یافت. اما اعتراضات گوناگون دانشجویان داخلی غالبا سرکوب می شد. این روند باعث شد که حساسیت نظام نسبت به جنبشهای دانشجویی تشدید شود تا آنجا که حتی پاتوق های دانشجویی نیز از تعرض مصون نماندند.

ایران بین دو انقلاب قسمت سی و یکم(حادثه مسجد گوهر شاد)

 رضا شاه در جلب حمایت طبقه متوسط سنتی هیچ توفیقی نداشت بلکه این طبقه روز به روز با او دشمن تر شدند. زیرا این طبقه که غالبا بازاری بودند به لحاظ مذهبی تحت نفوذ روحانیون بودند و به دلیل دولتی شدن اقتصاد کشور و تحت سیطره دربار و برخی نور چشمیان بودن اقتصاد کشور سهم این طبقه در تجارت کشور بسیار کاهش یافت. این روند در عواملی که سابقا بیان شد ( در مضیقه قرار دادن روحانیون و اصلاحات فرهنگی رضا شاهی نظیر کشف حجاب و قانون خدمت اجباری سربازی ) زمینه شورش هایی از جانب این طبقه را فراهم آورد که همگی سرکوب شدند. مهمترین آنها حادثه مسجد گوهرشاد در سال 1314 بود. در جریان این شورش دو روز مسئولین شهر نتوانستند هیچ اقدامی انجام دهند، تا این که سربازانی که از آذربایجان برای سرکوبی آمده بودند شورش سرکوب شد. در جریان این سرکوبی 200 نفر زخمی شدند و 100 نفر نیز به قتل رسیدند که بسیاری از آنها زن و کودک بودند. در ادامه این روند اسدی تولیت آستان اعدام شد و سربازان متمرد از برخورد با مردم به اعدام محکوم شدند. این حادثه شکاف بین مردم و شاه را گسترش داد و خیلی از نظامیان نیز به عملکرد شاه مشکوک شدند. این اقدامات سرکوب گرانه شاه حتی طبقه روشنفکر جامعه را نیز دچار تردید کرد و پایگاه حکومت در بین آنان نیز تضعیف شد.