هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب قسمت دوم

اجزاء این موزائیک قومی ـ فرهنگی ـ دینی ـ مذهبی ـ فرقه ای در ایران مرتبا حتی در کوچکترین اجزاء خود ( بالا ده و پایین ده ) همواره بر سر منافع با هم در جنگ بودند. اصلی ترین درگیری در کشور بین یک جا نشینان فارس در جنوب کشور و صحرا گردان ترک در جریان بود. آغا محمدخان قاجار توانست با ایجاد اتحاد در ایل بزرگ قاجار و هم پیمان شدن با برخی بزرگان کشور و بر انداختن حکومت خاندان زند در شیراز به تدریج ایران را یک پارچه کرد و حکومت پادشاهی خاندان قاجار را در تهران که نزدیک املاک ایل قاجار قرار داشت تأسیس کرد. آغا محمد خان باوری به ایجاد دستگاه دیوانی و درباری عریض و طویل نداشت و خود نیز کمتر در تهران مستقر بود. در نهایت هم بدست دو تن از نوکرانش در گرجستان  به قتل رسید. پس از او حکومت با کشمکش مختصری بین مدعیان به ولیعهد او که برادر زاده اش بود ( فتحعلی شاه ) رسید. او بر خلاف عمویش کوشید که راه و رسم پادشاهان قدیم ایران را مجدد احیا کند و به ایجاد دستگاه دیوانی عریض و طویلی و ایجاد لشکر همت گماشت اما مشکلات مالی و نیز عدم هاله تقدس بر گرد ایشان همواره پادشاهان قاجار را از اقتدار مورد انتظارشان که مثلا در حکومت صفویه شاهد آن بوده ایم دور نگه داشت. بعضی عالمان مذهبی حکومت شیعه را از آنِ امام دوازدهم شیعه می دانستند که در غیت بود و حکومت بر شیعه را در زمان غیبت از آن عالمان دین می دانستند اما به هر حال وجود شاه را برای برقراری نظم و امنیت تأیید می کردند.

     سرجان ملکم بیان می کند: « هر چند شاه والیانی برای ولایات انتخاب می کرد اما در چنانچه آن والی در حوزه استحفاظیش محبوبیتی نداشت، هرگز نمی توانست امورات را پیش ببرد و چنانچه مردم از حضور او در آن منطقه ناراضی بودند شاه چاره ای جز عزل او از منصبش نداشت ».

       مردم بیش از هر چیز نگران معیشت خود بودند و بعد از آن بیشتر تحت تأثیر سران ایل و قبیله خود و در مناطق شهری بیشتر تحت تأثیر عالمان دین و بزرگان قوم خود بودند.

      لذا شیوه ملک داری قاجاریه مبتنی بر ایجاد موازنه قوا از طریق تفرقه بینداز و حکومت کن از طریق دسیسه چینی های بسیار انجام می شد. قاجاریه هرگاه با قدرت بزرگی مواجه می شد، چنانچه در خود توان رویارویی با آن را نمی دید، عقب نشینی می کرد و به خواست آنها گردن می نهاد و هنگامی که زورش می چربید با شدت عمل تمام با آن مواجه می شد تا در دل رقبا رعب و وحشت ایجاد کند. هرگاه از جانب گروه یا قبیله ای احساس خطر بالقوه می کرد، می کوشید از طریق تقویت و یا ایجاد قدرت رقیب به کنترل آن اقدام کند. گاهی دو قدرت رقیب را با دریافت رشوه و هدیه والی یک منطقه واحد می کرد و هنگامی که آنها بر سر کسب قدرت نیروهایشان به جان هم می افتادند و ضعیف می شدند. قدرت سومی را با دریافت رشوه و به بهانه ناتوانی قبلی ها والی منطقه می کرد و قدرت آنها را دفع می کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد