هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ترمیم دوپارگی فرهنگی ـ اجتماعی ایران

در جامعه امروز به شدت نیازمند وجود فضای آزاد گفتمانی در حوزه های علمی (حوزه و دانشگاه) هستیم. باید به اندیشمندانی که ایده های نو دارند این امکان داده شود که در کمال امنیت و آرامش در محیط دانشگاه و حوزه بتوانند نظرات خود را مطرح کنند و افراد موافق و مخالف نیز بتوانند آزادانه در فضای علمی این مباحث را دنبال کنند، تا در یک فرایند علمی نظر درست تر امکان ظهور و بروز بیابد و آنگاه در عرصه های گوناگون به اجرا در آید. تا پیش از طی این فرایند باید ضمن حفظ وضع موجود از کارهای تبلیغاتی و ژورنالیستی نسبت به نظری خاص اجتناب شود تا فضای جامعه دستخوش تلاطم نگردد و دعواهای طلبگی به عرصه اجتماعی و سیاسی کشیده نشود این حداقل رخدادی است که برای مدیرت عقلانی فرهنگ، به نظر می رسد خصوصا فرهنگ دینی .

   اما برای مدیریت فرهنگی کشور با رویکرد به جنگ نرم نخستین چیزی که باید پذیرفته شود این است که « فرهنگ و سبک زندگی مدرن بخش برگشت ناپذیر قسمت مهمی از جامعه (از نظر کمی و کیفی) شده است». در حقیقت ورود فرهنگ مدرن به ساختار اجتماعی ما، جامعه را به دو پاره اصلی تقسیم کرده است. بر این مبنا نیازمند دو شیوه متفاوت مدیریتی در ساحت فرهنگی ـ اجتماعی خصوصا فرهنگ دینی هستیم.

1.      اعمال مدیریت نسبت به بخشی از جامعه که بیشتر متأثر از فرهنگ سنتی( فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ) است.

2.      اعمال مدیریت نسبت به بخشی از جامعه که بیشتر متأثر از ساختار جدید فرهنگی جامعه( فرهنگ مدرن ) است.

این تفاوت به لحاظ روشی است و الا در هر دو بخش نقطه مورد تمرکز باید تأکید بر عقلانیت و توسعه معرفت باشد زیرا جامعه ما غالبا متأثر از جنبه های عاطفی و احساسی است و اغلب مصرف کننده تولیدات و محتواهای فرهنگی است که توسط نخبگان داخلی یا خارجی تهیه می شود و کمتر در مورد آنچه مصرف می کند و یا به کار می برد می اندیشد. این ویژگی عاطفی ایرانیان در جای خود مطلوب و پسندیده است، اما چنانچه جایگزین عقلانیت شود و یا از پشتوانه مناسب معرفتی و عقلانی بهره مند نباشد، از کارآمدی لازم برخوردار نبوده و در بسیاری موارد مخرب است.

   در خصوص مدیریت فرهنگی بخش اول ( بخش متأثر از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ) بحمد الله با توجه به سابقه تاریخی و انقلابی نهادهای سنتیِ فرهنگی در جامعه این بخش پشتوانه بسیار خوب و مناسبی دارد؛ نهادهایی نظیر: مساجد، تکایا، حسینه ها، بقاع متبرکه امامان و امامزاده ها، حوزه های علمیه، مراجع و روحانیون، هیئات مذهبی و در سالهای پس از انقلاب سازمانهای فرهنگی نوبنیاد نظیر سازمان تبلیغات اسلامی، کانون ها و انجمن های اسلامی، مراکز خیریه و صندوق های قرض الحسنه، نهادهایی نظیر: سپاه پاسداران، بسیج، بنیادهای مرتبط با رخداد دفاع مقدس و... .

   اما این به معنای رها کردن این بخش نیست بلکه این نهادها نیازمند آسیب شناسی جدی و اصلاحات متناسب با خود و شرایط کنونی هستند تا بتوانند با تجدید ساختار خود ضمن حفظ موقعیت خود، از ریزشهایی که شاهد آن بودیم جلوگیری کنند و رویشهای جدیدی نیز فراهم آورند. برای رسیدن به این جایگاه ضمن قدرشناسی از زحماتی که در طول دوران پس از انقلاب کشیده شده، و ثمرات خوبی به همراه داشته است، اما به این مقدار نباید بسنده کرد و این مسیر باید در یک فرایند دقیق علمی تداوم یابد تا با تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف، ضمن توسعه فکری و ابزاری این نهادها این بخشها را برای مواجه مطلوب با وضعیت امروز آماده کرد.

   اما نقطه ضعف بزرگ فرهنگی ـ اجتماعی ما و نقطه تقابل اصلی در آنچه به عنوان جنگ نرم می شناسیم، پاره دوم جامعه است. این بخش که مرتبا بر ضخامتش افزوده می شود به طور معنی داری از نهادهای سنتی فاصله دارد و در نتیجه برای یافتن سرپناه فرهنگی و اجتماعی غالبا در فکر تغییر شرایط بوده و یا روی به سوی غرب دارد.

   طبق بررسیهای به عمل آمده این بخش به لحاظ هویتی تعلق قابل ملاحظه ای به باورهای اصیل دینی و معنویت دارد. اما از نظر رفتارهای دینی، خصوصا از جنبه های اجتماعی دین فاصله معنی داری با شریعت دارد. در عوض بیشتر پذیرای سبک زندگی غربی است و سبب بروز مناقشه اجتماعی در جامعه ما شده است.

   برای رفع این مناقشات باید این پاره مهم از جامعه به طور واقعی و فارغ از رویکردهای کاربردی و ابزاری که متأسفانه در این سالها شاهد آن بوده ایم ـ نظیر استفاده از این بخش به هنگام انتخابات ـ در نظام سیاسی و اجتماعی ما پذیرفته شوند. این پذیرش صادقانه مستلزم این است که به آنها اجازه داده شود در عرصه اجتماع فعالیتهای سازنده، مسالمت آمیز و اندیشمندانه خود را داشته باشند و نهادهای اجتماعی خاص خود را تأسیس کنند. خصوصا باید به جریان آزاد فکر و اندیشه در بین این گروه در محیطهای علمی و دانشگاهی میدان داد.

   از سوی دیگر نهادهای سنتی نیز باید در یک گفتمان سالم درون نهادی و برون نهادی ضمن رفع آسیبها و افزایش قوتها، محتواها و تولیدات جدید و متناسب با گفتمان و زندگی امروز تولید کنند و با ابزار مناسب این محتوا و تولیدات را به میدان آورند و در یک بستر نرم و آرام با نهادهای بخش دیگر جامعه ارتباط برقرار کنند و به ترمیم این دوپارگی بزرگ اجتماعی بپردازند و از این طریق ضمن توسعه فرهنگ دینی با ایجاد وفاق اجتماعی جامعه ای آرام فراهم آورند که در بستر آن بتوان به سمت رشد و توسعه مادی، معنوی و فکری حرکت کرد و شاهد ایرانی مقتدر، سرافراز، توانمند در عرصه جهانی باشیم إن شاء الله. 

   در این بین نقش حکومت و نهادهای دولتی صرفا سیاستگذاری، نظارت، حمایت، اعمال فرآیندهای تشویقی و رفع اختلافات و اغتشاشات احتمالی بدون جانبداری است.

با توجه به آنچه بیان شد راهبردهای ذیل قابل ارائه است:

1.      ایجاد این باور کلان نسبت به این واقعیت که جامعه ما از دو بخش اصلی بیشتر متمایل به فرهنگ سنتی و بیشتر متمایل به فرهنگ مدرن تشکیل شده است. که هر بخش نیازمند راهبردها و راهکارهای متفاوت و هم سو هستند.

2.      ایجاد زمینه های پذیرش اجتماعی نسبت به هریک از گرایشات عمده فرهنگی در جامعه ایران و نداشتن نگاه ابزاری به هریک از آنها

3.      ضرورت تقویت عقلانیت در جامعه و ایجاد تعادل بین رفتارهای عقلانی و عاطفی در جامعه.

4.      آسیب شناسی نهادهای متولی فرهنگ سنتی جامعه و تجدید بنای این نهادها مبتنی بر واقعیت های زندگی امروز و ایجاد آمادگی در آنها برای برقراری ارتباط درست با سایر گرایشها در جامعه(جدال احسن).

5.      فراهم آوردن امکان فعالیتهای سازنده، مسالمت آمیز و اندیشمندانه بخش دوم جامعه به صورت نهادی یا غیر نهادی و فراهم آوردن امکان جریان آزاد فکر و اندیشه در بین این دو گروه، خصوصا در محیطهای علمی و دانشگاهی.

6.      اعمال سیاستگذاری، نظارت، حمایت، اعمال فرآیندهای تشویقی و رفع اختلافات و اغتشاشات احتمالی بدون جانبداری از سوی دستگاه های دولتی.

7.      ایجاد فضای آزاد بحث و گفتگو و نقد، خصوصا در حوزه اندیشه خصوصا اندیشه دینی و فرهنگی با حضور صاحبنظران این حوزه ها در مراکز علمی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد