هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

پاسخ به سؤالات یک دوست



سلام  
 می خواستم دررابطه با مفهوم ومصادیق عشق برام حرف بزنی از اینکه یه سالک راه حق این منزلو چطور احساس یا تجربه می کنه.چطور تقویتش می کنه و توی زندگی خودش چطور به اجراش در میاره.آیا منظور فقط عشق به خداونده؟ یا اینکه به طبع اون باید تمام موجودات زنده وحتی مرده روهم باید عشق ورزید.مثلا آیا دوست داشتن حیوانات وحتی تمام جانداران رو هم شامل میشه؟ مثلا حتی دوست داشتن جانوران موزی؟ دراینصورت کشتن اونها چطورامکان پذیر می شه اصلا نظر عرفا در مورد کشتن جانوران چیه؟  گیاهان چطور؟ آیا رابطه مرید ومرادی یکجور رابطه عاشق ومعشوقیه؟آیا یه سالک برای طی این مرحله حتما باید استاد یا راهنما داشته باشه؟ وسوالاتی ازاین قبیل .دستت درد نکنه .خدا خیرت بده.خیلی ممنون
 
 
 

دوست گرامی سلام

  عشق موضوع بسیار مفصلی است که برای آگاهی دقیق از آن باید به منابع در این خصوص مراجعه کنی اما در حد مختصری که مجال این مکاتبه است مختصری بیان می کنم. در تعریف  عشق باید گفت: انگیزشی نفسانی است که فرد مبتلا را به سوی مقصود فرا می خواند.  

  مقدمه عشق غالبا نیاز است و آگاهی حقیقی یا غیر واقعی از این که چیزی یا کسی توان رفع آن نیاز را دارد. این عشق در مراحل بعد می تواند از این حد گذشته و انسان خود را فراموش کرده و سراسر در جهت معشوق قرار گیرد.  اگر انسان در انتخاب معشوق تشخیص درستی داشته باشد این عشق می تواند کارساز و اثر بخش باشد. برای تشخیص درستی عشق باید به دلایل پدیداری آن توجه کرد اما هر شکل از عشق بطور کلی تأثیر غیر قابل انکاری در تلطیف قلب و آماده سازی آن برای پذیرش دارد ـ ابن سینا در اشارات و تنبیهات به این نکته اشاره می کند ـ زیرا فرد عاشق به چیزی فرا تر از خود و خواسته های خویش می اندیشد و این نکته گرد خودخواهی و خود بینی را از پیش چشم قلب می زداید و می تواند انسان را به عرصه های بهتری سوق دهد . چنان چه معشوق صالح باشد خوبی او انسان را به سمت خوبیها سوق می دهد اما چنانچه انسان معشوق نا صالح برای خویش برگزیند این احتمال هست که بدیهایش انسان را به سمت بدیها سوق دهد زیرا در وادی عشق انسان تا حد زیادی اختیار خویش را به دست معشوق می دهد. چنانچه درباره عشق به خدا چنین است.

بنابراین تنها عشق خدا نیست که پسندیده است هر عشقی که بتواند انسان را از خودخواهیهایش پاک کند و به سوی خوبیها متوجه کند پسندیده است و در نهایت می تواند به عشق خدا منجر شود. بنابراین راه تقویت عشق پاک شدن از خود و پر شدن از معشوق است. 

 سلوک اصیل اسلامی حرکتی است بین عشق و عقل یا عشق و وظیفه که در آن حسب اقتضا گاهی عشق بر عقل می چربد و گاهی عقل بر عشق، اما همواره این دو در حال تعادل هستند و سالک را بر مسیر صراط مستقیم حفظ می کنند. در این سلوک هرگز عشق کاملا عقل را زایل نمی کند و برعکس. 

  بر این اساس اگر وظیفه الهی یک سالک مسلمان اقتضا کند که موجود زنده ای را بی جان کند در این صورت او عشق و محبتش را به آن موجود نادیده می گیرد چنانکه امام علی (علیه السلام) با همه عشقی که به بندگان خدا داشت اما حدود اسلامی را درباره آنها اجرا می کرد. نقل شده که ایشان گاهی در چنین لحظاتی چنان احساسات و عواطفش جریحه دار می شد که برای آن فرد اشک می ریخت .

رابطه مرید و مراد نیز از جنس عقل و عشق است همچنان که بیان شد اما بیشتر عاشقانه است تا عاقلانه.

برای  طی این مسیر وجود استاد  واجب نیست ولی بسیار مهم و کارساز است زیرا راه را برای انسان آسان کرده و پیچیدگیهای آن را روشن می کند. و انسان را از لغزش باز می دارد و اگر لغزشی پیش آید انسان را متوجه می کند. امیدوارم بتوانیم استاد مناسبی برای طی این مسیر پیدا کنیم 

 

طی این مرحله بی همرهی خضر مجوی 

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

 
نظرات 2 + ارسال نظر
محمد قنبری شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:35

دستت درد نکنه. خیلی کلی بود اما نسبتا مفید بود مخصوصا اینکه گفته بودی داشتن راهنما یا استاد واجب نیست بهم آرامش خاطر داد...

نسیم سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:27

خیلی مطالبش جالب بود ومفید.مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد