هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

چند سخن حکیمانه ( قسمت پانزدهم )

مشغول هستی هستیم در حالی که این نیستی است که به کارمی آید.


توضیح:

   مشغول هستی بودن در یک بیان ساده عبارتست از این که: هستی ما به چه چیزی مشغول است، و بودن خود را با استناد به چه منبعی توجیه می کنیم، و به آن تداوم می بخشیم؟ این همان مفهوم هویت فردی است.

   به نظر نویسنده جمله فوق هستی ما وقتی معنای حقیقی پیدا می کند، که با ادراک یک منبع بی کران در پیشگاهش خشوع نموده، از خویش خالی شویم، و از خود در مقابل او رفع هویت نماییم؛ که همان مفهوم « تزکیه » است. سپس از فیض آن منبع از او هویت تازه ای بیابیم و به تمامی پر شویم. این گونه است که نیستی به کارمان می آید. خدایا به ما در پیشگاه خودت نیستی عنایت فرما و چنان کن که هویت ما سراسر از تو باشد.

نظرات 3 + ارسال نظر
ثمین یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:46 http://fardai-behtar.blogsky.com/

سلام..وبلاگ جالبی دارید خیلی ازش خوشم اومد..امیدوارم موفق باشید....
راستی نظر شا در مورد همجنسگرایی چیه؟
خوشحالم میکنید بهم سر بزنید...

سلام ثمین

اولا از این که از وب لاگ تعریف کردی صمیمانه سپاسگزارم. برایم معلوم نشد، قسمت پانزدهم چند سخن حکیمانه چطوری تو را به یاد هم جنس گرایی انداخت؟ بعد هم به لطف خدا همه مشکلات جامعه ما حل شده، فقط مانده که موضوع هم جنس گرا ها را حل کنیم، و مدینه فاضله بسازیم.
من اطلاع دقیقی از این موضوع ندارم، و نمی دانم افرادی که چنین گرایشی دارند، چه وضعیت روحی و روانی دارند، و بنابراین بهتر است، اظهار نظر نکنم.
معتقدم بشر امروز از آنجا که بیش از حد به تمایلات نفسانیش بها داده و موضوع اقتصاد را در اولویت زندگیش قرار داده، کمتر به فکر رفع مشکلات درونی خود است، و نمی خواهد بپذیرد که بعضی گرایشها رامی توان انحراف نامید، و باید به فکر رفع آن بود. لذا به سادگی اجازه می دهد، بعضی موضوعات که به گمان خودشان فاقد تبعات اجتماعی هست، در جامعه رشد کند. اما این که راه حل موضوعاتی از این قبیل همان راه حلی است که امروزه در جامعه ما متداول است، جای تردید جدی است.
به هر حال از لطفت ممنون، حتما سر فرصت به وبلاگت سر می زنم.

هیچ یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 19:28 http://mindzeinab2009.blogsky.com

بلندی از آن یافت کو پست شد در نیستی کوفت تاهست شد
در کتاب لب اللباب از این مرحله یعنی نیست شدن به جهاد اعظم و قتل فی سبیل الله تعبیر شده که انسان در خدا فانی می شود و در مرحله ای که از فیض او اکنده شد بقاء بالله پیدا می کند . و البته :از خویشتن خویش گذر باید کرد .فاطى! به ره دوست‏سفر باید کرد. از خویشتن خویش گذر باید کرد. هر معرفتى، که بوى هستى تو داد. دیوى است‏به ره، از آن حذر باید کرد ....

نسیم سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:07

خدایا مرا از من رها کن که هیچ کس مرا به اندازه من اذیت نکرد ومرا به خود متصل کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد