هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب، قسمت هشتم (پایان کار ناصرالدین شاه)

     ناصرالدین شاه در پایان سلطنتش و به طور مشخص پس از نهضت تنباکو متوجه این نکته شد که نوسازیی که در دوران سلطنت او آغاز شده است چگونه دارد پایه های تخت سلطنتش را ویران می کند لذا شروع به محدود کردن عناصر و عوامل تجدد ایران کرد. سرکوب سیاسی را آغاز کرد، فعالیت دارالفنون را محدود کرد، از اعزام محصلین ایرانی به خارج کاست، ورود روزنامه هایی نظیر قانون به کشور را ممنوع و استفاده از آنها را جرم خواند، از مسافرت مردم و درباریان به خارج از کشور جلوگیری کرد، پاتوق های روشنفکری و غیر آن را در تهران تعطیل کرد. دیگر امتیازی به خارجیان نداد و مجدد عناصر سنتی را بر پستهای دولتی گماشت. از او نقل است که گفته: « وزرایی می خواهد که ندانند بروکسل شهر است یا برگ چغندر ». بابی ها را به شدت سرکوب کرد تا چهره دین مدار خودش را تقویت کند. سالهای حکومت او آمیزه ای از سرکوب انزوا و دسیسه بود که در سالهای آخر عمرش بیشتر شد. دیگر بسیار دیر شده بود و این اقدامات او نه تنها به دوام حکومتش نیانجامید بلکه سبب شد، در سالگرد پنجاهمین سال سلطنتش به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی که پیشه وری ورشکسته و از پیروان سید جمال در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی کشته شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد