هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ایران بین دو انقلاب قسمت سوم(شیوه ملک داری قاجار)

در آمد دولت از طریق مالیات و باج هایی تأمین می شد که از بزرگان اقوام و حاکمان دریافت می شد و سیستم دریافت آن به این شکل بود که سلسله مراتب موجود در کشور که به یک کدخدا ختم می شد، از مردم مالیات می گرفت و این مالیات دست به دست می شد تا به دربار می رسید و روشن است که در این بین دخل و تصرف های بسیاری انجام می شد. برای دریافت این مالیات هیچ قاعده و قانون مشخصی وجود نداشت و شخص حاکم مبالغ را تعیین می کرد. در ازای این مالیات حکومت وظیفه داشت که نظم و امنیت داخلی را حفظ نموده از درگیری های داخلی جلوگیری کند و در کشمکش های داخلی وساطت و حکومت کند و کشور را از دشمن خارجی محفوظ بدارد. اصلی ترین مزیت حکومت مرکزی برای ایران این بود که باب جدیدی را در کشور برای توسعه قدرت و ثروت ایجاد می کرد. تا پیش از وجود حکومت مرکزی هر کس که می توانست چند نفری را دور خودش جمع کند برای توسعه قدرتش شروع به چپاول دیگران می کرد ولی با وجود حکومت مرکزی دیگر چنین امکانی وجود نداشت و هر کس که می خواست به قدرت و ثروتش توسعه بخشد باید از طریق دالان های قدرت راهی به دربار، خصوصا شخص شاه می یافت. این وضعیت صلح و ثبات بیشتری در کشور پدید آورده بود. کسانی که نمی توانستند به این دالانها دسترسی پیدا کنند معمولا توسط آنها که راهی یافته بودند مورد تعدی و تجاوز قرار می گرفتند و معمولا هیچ امکانی هم برای دفع ظلم نداشتند. یکی از راه های ورود به این دالانها ازدواج بود. اشخاص می کوشیدند از طریق وصلت با خاندان سلطنتی راهی به دربار شاه بیابند. یکی از دلایل تعدد زوجات شاهان قاجار این نکته بود. راه دیگر پرداخت مبالغ کلان به متصدیان این دالانها و نیز شخص شاه بود.

    حکم شاه تا آنجا که با حکم شرع رایج مغایرتی نداشت در حکم خدا بود و اجرای آن ضروری و هر کس که از حکم ایشان روی بر می تافت خونش هدر بود و اموالش به یغما می رفت. اگر کسی علیه شاه سر به شورش بر می داشت، شاه دست دشمنانش و یا افراد سود جو و یا اراذل و اوباش را بر جان و مال و ناموس او باز می گذاشت. برای نمونه در این دوران مردم نیشابور یک بار سر به شورش برداشتند و با اجازه و اشاره شاه ایلات و قبایل پیرامون شهر به شهر یورش بردند و به غارت و چپاول آن پرداختند. در کل نظر نویسنده این است که قدرت شاهان قاجار نه به دلیل قدرت خود ایشان بلکه بیشتر به خاطر ضعف و نابخردی جامعه بود. شاهان قاجار بسیار کوشش می کردند که حکومت خود را به آسمان پیوند بزنند و از این طریق برای خود مشروعیت الهی دست و پا کنند. به هر حال حتی کسانی که در آن زمان حکومت ایران را استبدادی طلقی می کردند اما با یک بررسی میدانی غالبا بر این نظر بودند که ایران برای پرهیز از درگیری های داخلی و خارجی به یک پادشاه قهّار نیازمند است که همواره شمشیر آخته ای داشته باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد