هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

پیدایش عرفان

خلق زمینی انسان ملازم با بروز تنگناهای حیاتی گوناگون، مانند زمان، مکان، بیماری، آفات ارضی و سماوی، محدودیت در پاسخ به امیال نفسانی و... است. این محدودیت ها با میل فطری انسان به زیست آزاد[1]، در تضاد است لذا انسان همواره در تکاپو بوده است تا خویشتن را از محدودیت ها رها کند و سطح حیات خود را ارتقاء دهد. برای نیل به چنین مقصودی هم راه انفسی پیش روی اوست و هم راه آفاقی. راه انفسی همان مسیر عرفان یا معرفت نفس است و همراه با مکاشفة این حقیقت است که فراتر از قوای بالفعل، نیروهایی هست، که با دسترسی نفسانی به آنها می توان بر بسیاری از محدودیت ها غلبه کرد لذا تاریخ حیات بشر، مملو از نهضتهای گوناگون عرفانی است که کوشیده اند با شناخت این نیروها و دست یافتن به آنها محدودیتهای زندگی را بر طرف کنند و انسان را به حیات بهتری برسانند.

     راه آفاقی عبارت از کشف روابط ساری و جاری در هستی و استفاده از آنها برای خلق ابزار و وسایلی است که با کمک آنها بتوان بر محدودیت های حیات بشری غلبه کرد. اندیشه و تفکر مدرن بر مسیر آفاقی برای بهبود حیات بشری تأکید دارد.

     از آنجا که شکلهای اولیه حیات بشری، فاقد دستاوردهای ابزاری کافی بودند، راه انفسی گزینة مناسبتر، و در دسترس تری بوده است بر این اساس شاید بتوان گفت، دانش عرفان نخستین دانشی است که بشر با آن آشنا شد و اسرار و رموز آن را آموخت و در طول حیات بشری تا قرون جدید به توسعه و تعلیم آن مشغول بود. در این مسیر انسان موفق به کشف نیروهایی فراتر از خویشتن شد، که او را در مسیر غلبه بر محدودیتها و ناتوانی هایش یاری می کردند. انسان دانست که با خشوع و خضوع و ابراز عبودیت و اطاعت در پیشگاه این نیروها می تواند از همراهی آنها در مسیر خواسته هایش بهرمند شود لذا اشکال گوناگون پرستش در عرصة تاریخ بشری ظهور کرد.

     یکی از مهمترین دلایل ظهور پیامبران الهی، جهت دهی درست و مطابق با واقع به این نیاز بشری است. ایشان به بشر آموختند که بهترین راه برای یافتن حیاتی پاک و هماهنگ با هنجار هستی شناخت و تقرب به خالق و پروردگار یگانه هستی از مسیر شناخت خویشتن است[2]. ظهور ادیان آسمانی هرگز سبب پایان سایر انواع عرفان ورزی و رازوری در جوامع بشری نشد لذا همواره شاهد دو نوع عرفان هستیم عرفان الهی و عرفان غیر الهی.

     از توضیحاتی که ارائه شد، این نکته قابل درک است که عرفان در شکل اصیل خود روشی عملی و سبکی از زندگی است و کمتر جنبه نظری دارد. شکل نظری عرفان در حقیقت روشی است برای گویا سازی این سبک زندگی به منظور آموزش بهتر آن و نیز ایجاد توان مواجه عارفان با اندیشه های مخالف و غالبا مهاجم.



[1]. بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ(قیامت/5)

بلکه انسان می خواهد چیزی مانع او نباشد.

[2]. من عرف نفسه فقد عرف ربه (بحار، ج2، ص32). 

هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است.

نظرات 1 + ارسال نظر
خواجه هدایت الله صدیقی دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 12:47

میخواهم با عرفان آشنایی پیداکنم

سلام اگر منظورتان آشنایی با اصول و مبانی و مبادی عرفان است توصیه می کنم برای شروع مراجعه کنید به ترجمه تفسیر المیزان ج 6 ذیل آیه 105 سوره مائده علامه طباطبایی بحثی را با عنوان « یک بحث علمی » آورده اند که به نظر من برای آشنایی با مبانی و مبادی عرفان بسیار رهگشاست چنانچه مطالعه کردید و مطلب برایتان روشن شد منابع دیگر هم خدمتتان معرفی می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد