هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو
هنجار هستی

هنجار هستی

چیزی شبیه تائو

ضابطه مندی کمال انسان در قرآن قسمت هفتم « ایمان و تقوا »

از منظر قرآن ایمان و تقوا ملازم یکدیگرند و متقین همان مؤمنانند. به عبارتی تقوا یکی از اوصاف مخصوص بخش معینی از مؤمنان نیست بلکه صفتی است که پس از ایمان در تمام مراحل حضور دارد و رابطه آنها یک رابطه استلزامی است که هرگاه ایمان باشد تقوا نیز به دنبال آن می آید. این استلزام را می توان از آیه «اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»[1] استنتاج نمود. این آیه در حقیقت در صدد بیان این مطلب است که تقوا پیشه نبودن، نشانه مؤمن نبودن است.

از سویی قرآن تقوا را امری فطری بیان می کند: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»[2] به بیان دیگر، از منظر قرآن انسان ذاتا متقی است اما این گرایش با خلق زمینی انسان و نیز با شاکله های نامتناسبی که فراهم می کند، نهفته یا ناخودآگاه می شود. چیزی که سبب خود آگاهی مجدد فطرت و متناسبا بیداری مجدد الهام فجور و تقوا در جان انسان می شود ایمان است. بنابراین شرط استقرار و غلبه گرایش های فطری در جان انسان تبدیل آن به حالت خود آگاه به واسطه ایمان است. به این ترتیب تعریف ایمان را می توان خود آگاهی یا بصیرت نسبت به فطرت و گرایشهای آن دانست.

هنگامی که به واسطه ایمان تقوای فطری انسان خود آگاه شود، آگاهی و اشتیاق لازم برای صیر به سوی عالی ترین هدف هستی در نهاد انسان بیدار می شود و فرد متقی می کوشد حیات خود را با چنین اقتضایی هماهنگ کند. بنابراین تقوا انگیزش الهی انسان است که او را به سوی مقصد و مقصود حقیقی حیاتش جلب می کند و انسان را با اقتضائات مسیر هماهنگ می کند و او را از راه‌های انحرافی پرهیز می‌دهد. به عبارت دیگر تقوا جوشش الهی در قلب انسان است[3] که مبتنی بر بصیرت ایمان، به او امکان می دهد تا از میان تمام جوانبی که گزینش آنها برایش میسّر است، جانب خدا را نگهدارد و هماهنگ با هنجار هستی بدان سوی رود. این تعریف از تقوا، از آن جهت که شریعت قرآن هماهنگ با صیر صعودی انسان منطبق با هنجار هستی است، در رعایت شریعت عینیت می یابد.

غالب خیرات و برکات از نظر قرآن به واسطه ایمان و تقوا برای انسان حاصل می شوند. کارکرد اصلی و عام ایمان و تقوا در زندگی انسان فراهم آوردن امکان جلب رحمت و مغفرت پروردگار به صورتهای گوناگون است[4] و مهمترین نقش رحمت خدا در زندگی انسان فراهم آوردن امکان ترقی و تعالی حیات معنوی است. در بیان قرآن ایمان و تقوا در چهار سطح این فرآیند را برای انسان میسر می کنند: تأمین توشه معنوی انسان، نقش آنها در پذیرفته شدن اعمال، نقش آنها در صعود به سوی خدا و نقش آنها در رساندن انسان به خدا.[5]

در ارتباط با آیه بیست و هفتم سوره مائده «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» نکته قابل ذکری وجود دارد و آن این است که قرآن پذیرش اعمال را نصیب متقین می داند و نه عمل متقیانه؛ و این گواه آن است که باید تقوا در جان انسان نهادینه و تبدیل به صفت پایداری شده باشد تا اعمال ناشی از چنین گرایشی به درگاه خدا مقبول افتد.

قرآن برای ظهور نور ایمان و شکوفایی تقوا در جان انسان چهار روش را همزمان در پیش گرفته است: نخست آن که وعده فرموده تمامی نیازهای انسان، از نیاز قوه شهوت، میل به خوراک ها، پوشاک ها و سایر لذتها گرفته، تا میل به دیدار پروردگار و زیستن در جوار رحمت و رضایت او را در ازای ایمان، تقوا و عمل صالح برآورده می کند.[6] دوم بوسیله ترس از عذاب، با تحریک قوه غضب، سعی دارد انسان را از نافرمانی خدا باز دارد. تمام آیاتی که انسان را از عذاب خدا در دنیا و آخرت می ترسانند بر این موضوع دلالت می کنند.[7] سوم با دعوت انسان به تعقل و تفکر عقل نظری انسان را نیز بر می افروزد، تا چراغ راه شود.[8] روش چهارم به تعبیر علامه طباطبائی از ویژگی های دین اسلام است، و در هیچ یک از کتب آسمانی و تعلیمات انبیا که به دست ما رسیده است وجود ندارد و در هیچ یک از آثار فکری حکمای الهی نیز دیده نمی شود و آن عبارتست از ایجاد معرفت نسبت به خدا و اسماء و صفات او در روح و جان انسان به نحوی که این معرفت روح و جان انسان را از هر زشتی و پلیدی و تعلق غیر الهی جدا کرده و او را سراسر از انگیزه و انگیزش الهی پر می نماید و به سوی خدا جلب و جذب می کند؛ بدین صورت که به انسان می آموزد هر آنچه انسان به آن نیازمند است، به تمامی نزد خداست و کس دیگری نسبت به آن احاطه یا تسلطی ندارد.[9]

با استناد به آیه: «وَ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ»[10] می توان گفت تقوا به سه شکل در جان انسان امکان بروز می یابد. در حقیقت، انسان متقی حسب شاکله وجودیش به یکی از این انواع و یا با ترکیبی از آنها خدا را عبادت می کند: با به شکل ترس از عذاب خدا (اشاره به عَذابٌ شَدِیدٌ) یا به شکل امید به دریافت لطف و نعمات الهی (اشاره به مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ) و یا به شکل رضایت و محبت دو سویه (اشاره به رِضْوانٌ).[11]

تقوا و مؤانست با سایر امور پاک، جان انسان مؤمن را تبدیل به کلمه پاک[12] می کنند، و کلمه پاک به سوی خدا صاعد است. این صعود مرحله به مرحله انسان را به خدا نزدیک می کند و رمز عبور از این مراحل عمل صالح است. در هر مرحله شاکله انسان مصداق روشنتری از کلمه پاک می شود و اصطلاحا تزکیه می شود و اوج می گیرد و بر وجود و مکانتش افزوده می شود.

 

 



[1]. مائده 57 و 112 : «اگر مؤمن هستید تقوا پیشه کنید.»

[2]. شمس 7 و 8 : «و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.»

[3]. آیه 32 سوره حج : «مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ - هر کس شعائر خدا را گرامی بدارد، پس به درستی این نشانه تقوای قلبهاست.» این مطلب را نشان می دهد که تقوا  امری است مربوط به قلب یا نفس انسان.

[4]. به عنوان مثال می توان به آیه 155 سوره انعام اشاره نمود: « وَ هَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ -  این کتابی است که آن را با برکت نازل کردیم، پس از آن تبعیت کنید و تقوای الهی پیشه کنید باشد که مورد رحمت قرار گیرید.»

[5]. این چهار سطح مورد اشاره را می توان به ترتیب از آیه 197 سوره بقره : «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى - توشه برگیرید پس مسلما بهترین توشه تقواست.‏»، آیه 27 سوره مائده : «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ - خدا تنها عمل متقین را مى‏پذیرد»، آیه 10 سوره فاطر : «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ - به سمت خدا تنها کلمه پاک صعود می کند.» و آیه 37 سوره حج : «وَ لَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ - آنچه به او می رسد تقوای شماست.» استنتاج نمود.

[6]. از این جمله آیات می توان به آیات 2 و 3 سوره طلاق اشاره نمود: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ - هر کس تقوای الهی پیشه کند خدا راه خروج از تنگناهای زندگی را برایش قرار می دهد، و او را از آنجا که گمان نمی برد روزی می دهد.»

[7]. به عنوان مثال می توان به آیه 22 سوره حج اشاره نمود: «کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ - هر گاه بخواهند از غم و اندوه‏هاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمى‏گردانند و (به آنان گفته مى‏شود:) بچشید عذاب سوزان را.»

[8]. به عنوان مثال می توان به آیه 32 سوره انعام اشاره نمود: «وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلا تَعْقِلُونَ حیات دنیا جز بازی و سرگرمی نیست؛ و زندگی بازپسین برای آنان که تقوا پیشه کنند بهتر است. آیا نمی اندیشید.»

[9]. از آیات متعددی که این روش را دنبال می کنند می توان به آیه 8 سوره طه : «اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى خداست که معبودی جز او نیست و همه اسماء نیکو از آن اوست.» و آیه 42 سوره نجم : «وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى بدرستی که انتهای همه چیز به سوی پروردگار توست.» اشاره نمود.

[10]. حدید 20 : «و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى؛ و زندگى دنیا جز  کالای فریبنده نیست.»

[11]. در کلام امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه، از عبادت گروه اول به عبادت بردگان، گروه دوم به عبادت سوداگران و گروه سوم به عبادت آزادگان تعبیر شده است.

[12]. اشاره به آیه 10 سوره فاطر : «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ - به سمت خدا تنها کلمه پاک صعود می کند، و عمل صالح آن را ترفیع می دهد.» با در نظر گرفتن این مطلب که تعابیری که در قرآن برای تقوا بیان شده است در وصف سایر مصادیق « کلمه پاک» وجود ندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد